harrow

/ˈhæroʊ//ˈhærəʊ/

معنی: خاک کش، کلوخ شکن، چنگک زمین صاف کن و ریشه جمع کن، ازردن، اشفته کردن، غارت کردن، جریحه دار کردن، زخم کردن، با چنگک زمین را صاف کردن
معانی دیگر: برزن هارو (در شهر لندن)، (زمین را) چنگک کشی کردن، با چنگاله کلوخ کوبی و صاف کردن یا شدن، آزار دادن، چزاندن، عذاب دادن، (کشاورزی) چنگک زمین صاف کنی، چنگک ریشه جمع کنی، سبنج، چنگاله، (قدیمی) چاپیدن، تاراج کردن، کلو  شکن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a farm implement that has spikes or vertical disks mounted on a heavy frame and is used to break up and level plowed ground.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: harrows, harrowing, harrowed
(1) تعریف: to go over or break up (soil) with a harrow.

- The farmer spent several days harrowing his fields.
[ترجمه گوگل] کشاورز چندین روز را در مزارع خود گذراند
[ترجمه ترگمان] این کشاورز چندین روز به شدت از fields جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to afflict or distress deeply.
مشابه: distress, outrage, plague, rack, torment, wrench

- The fire at the school harrowed the whole community.
[ترجمه گوگل] آتش سوزی در مدرسه تمام جامعه را آزار داد
[ترجمه ترگمان] آتش سوزی در مدرسه تمام جامعه را آشفته می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: harrowingly (adv.), harrower (n.)
• : تعریف: of soil or land, to become crumbled or leveled by harrowing.

جمله های نمونه

1. harrow hell
(قدیمی - در مورد عیسی) وارد شدن به دوزخ و نجات دادن پیامبران و نیکان پیش از مسیحیت

2. they first plough the land and then harrow it
اول زمین را شخم می زنند و سپس کلوخ شکنی و صاف می کنند.

3. Not quite Eton or Harrow with incense thrown in, but close to it.
[ترجمه گوگل]نه کاملاً ایتون یا هارو با بخور دادن داخل، اما نزدیک به آن است
[ترجمه ترگمان]خیلی از Eton یا Harrow که در آن ظاهر شده بودند، اما به آن نزدیک شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The one-day Eton v Harrow match at Lord's on June 24 ended in a draw.
[ترجمه گوگل]بازی یک روزه ایتون و هارو در لردز در 24 ژوئن با تساوی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]مسابقه یک روزه Eton در Harrow در روز ۲۴ ژوئن به تساوی پایان یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Did I say "Harlow"? Sorry, I meant "Harrow". It was just a slip of the tongue.
[ترجمه گوگل]من گفتم "هارو"؟ ببخشید منظورم "هارو" بود این فقط یک لغزش بود
[ترجمه ترگمان]من گفتم \"گ - - گ\"؟ ببخشید، منظورم \"Harrow\" بود فقط یک تکه از زبانش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The most incredible case involved a guy in Harrow who was advertising for men as a blonde woman called Susannah.
[ترجمه گوگل]باورنکردنی ترین مورد مربوط به مردی در هارو بود که برای مردان به عنوان زنی بلوند به نام سوزانا تبلیغ می کرد
[ترجمه ترگمان]عجیب ترین مورد شامل مردی در هارو بود که برای مردان به عنوان یک زن بلوند به نام Susannah تبلیغ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I have challenged the prospective Labour candidate in Harrow, West to do so, but he has not bothered to reply.
[ترجمه گوگل]من نامزد احتمالی حزب کارگر در هارو، وست را به چالش کشیده ام تا این کار را انجام دهد، اما او به خود زحمت نداده است که پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]من کاندیدای حزب کارگر در هارو، غرب را به چالش کشیده ام، اما او به خودش زحمت پاسخ دادن را نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a kind of disk harrow, the offset harrow has its own advantages and disadvantages.
[ترجمه گوگل]هارو افست به عنوان نوعی هارو دیسکی مزایا و معایب خاص خود را دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان نوعی of دیسک، شاخک offset مزایا و معایب خودش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At Harrow, he failed the entrance examination.
[ترجمه گوگل]در هارو در امتحان ورودی مردود شد
[ترجمه ترگمان]در سال Harrow امتحانات ورودی را شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A heavy harrow for breaking clods of earth.
[ترجمه گوگل]هاروی سنگین برای شکستن کلوخه های زمین
[ترجمه ترگمان]برای خرد شدن کلوخ ها برای خرد کردن خاک سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I first went to Harrow in the summer term.
[ترجمه گوگل]من اولین بار در ترم تابستان به هارو رفتم
[ترجمه ترگمان]من برای اولین بار در دوره تابستان به Harrow رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For example, Eton College and Harrow School.
[ترجمه گوگل]برای مثال، کالج ایتون و مدرسه هارو
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، کالج ایتن و هارو به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Combining the working principle of plough and harrow in agriculture that can realize to mix and comminute all kinds of material.
[ترجمه گوگل]ترکیب اصل کار گاوآهن و هارو در کشاورزی که می تواند انواع مواد را مخلوط و خرد کند
[ترجمه ترگمان]ترکیب اصول کار of و چنگک در کشاورزی که می تواند انواع مواد را با هم مخلوط و مخلوط کند ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was kept under the harrow.
[ترجمه گوگل]او را زیر هارو نگه داشتند
[ترجمه ترگمان]با این زخم او را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is removing weeds with a harrow in the rice field.
[ترجمه گوگل]او علف های هرز را با هارو در شالیزار از بین می برد
[ترجمه ترگمان]او در حال از بین بردن علف های هرز در مزرعه برنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاک کش (اسم)
barrow, harrow, laborer engaged in earthwork

کلوخ شکن (اسم)
harrow

چنگک زمین صاف کن و ریشه جمع کن (اسم)
harrow

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

اشفته کردن (فعل)
confuse, flummox, dishevel, upset, puzzle, harrow, mess, put out, entangle, embrangle, roil, embroil

غارت کردن (فعل)
rob, despoil, harry, ravage, ransack, sack, harrow, raven, pillage, plunder, pirate, loot, foray, maraud, spoliate, reave

جریحه دار کردن (فعل)
hurt, harrow, raw

زخم کردن (فعل)
harrow

با چنگک زمین را صاف کردن (فعل)
harrow

تخصصی

[عمران و معماری] هرس - صاف کردن زمین
[زمین شناسی] چنگک زمین صاف کن وریشه جمع کن ،کلوخ شکن.2- با چنگک زمین را صاف کردن، مازو کشیدن، صاف کردن

انگلیسی به انگلیسی

• agricultural tool with spikes or disks for breaking up and leveling plowed ground earth
break up and level plowed ground by means of a harrow; bother, harass
a harrow is a piece of farm equipment that is used on ploughed land to break up large lumps of soil.

پیشنهاد کاربران

harrow ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: چنگه 2
تعریف: وسیلۀ خاک‏ورزی ثانویه برای به هم زدن خاک در عمق کم و از بین بردن علف های هرز و مخلوط کردن مواد مختلف با خاک
شن کش

بپرس