سیمین

/simin/

مترادف سیمین: سپید، نقره ای، ظریف

معنی انگلیسی:
silver, silvery, argent, (made)of silver, silver-white, fair

فرهنگ اسم ها

اسم: سیمین (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: simin) (فارسی: سيمين) (انگلیسی: simin)
معنی: ساخته شده از نقره، نقره ای رنگ، سفید و درخشان، ( به مجاز ) زیبا، ( سیم = نقره، ین ( پسوند نسبت ) )، ( سیم = نقره + ین ( پسوند نسبت ) )، نقره ای
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

سیمین. ( ص نسبی ) نقره گین. منسوب به سیم و نقره. ( ناظم الاطباء ). منسوب به سیم. ( آنندراج ). از سیم ساخته. یاسیم در آن بکار برده. ( از: سیم ، نقره + ین ، پسوند نسبت ) پهلوی «سیمن » ( نقره ای ) و «اسیمین » ( نقره ای ). از سیم ساخته. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
بهشت آئین سرایی را بپرداخت
ز هرگونه در او تمثالها ساخت
ز عود و چندن او را آستانه
درش سیمین و زرین پالکانه.
رودکی.
در او افراشته درهای سیمین
جواهرها نشانده در بلندین.
شاکر بخاری.
ز سیمین و زرینه اشتر هزار
بفرمود تا برنهادند بار.
فردوسی.
طبقهای زرین و سیمین نهاد
نخستین ز قیدافه کردند یاد.
فردوسی.
سوزن زرین شده ست و سوزن سیمین
لاله رخانا ترا میان و مرا تن.
فرخی.
مشربهای زرین و سیمین آوردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393 ).
با سماع چنگ باش از چاشتگه تا آن زمانک
از فلک پیدا شود پروین چو سیمین شفترنگ.
عسجدی.
چو سیمین دواتش ندیده ست کس
تن مؤمنی با دل کافری.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی چ 2ص 146 ).
گردد شمر ایدون چو یکی دام کبوتر
دیدار ز یک حلقه بسی سیمین قنقار.
منوچهری ( دیوان چ 2 دبیرسیاقی ص 38 ).
ترا طوق سیمین درافکندغبغب
مرانیز از آن زلف طوقی برافکن.
خاقانی.
صنمهای زرین و سیمین صد پاره زیادت بود که وزن آن جز به روزگار دراز به اعتبار موازین و مغایر معلوم نگشتی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 413 ).
کشیده قامتی چون نخل سیمین
دو زنگی بر سر نخلش رطب چین.
نظامی.
سعدیا با ساعد سیمین نشاید پنجه کرد
گرچه بازو سخت داری زور با آهن مکن .
سعدی.
هرکه با پولادبازو پنجه کرد
ساعد سیمین را خود را رنجه کرد .
سعدی.
|| سخت سپید. نقره گون. سپید به مانند سیم :
آباد بر آن سی و دو دندانک سیمین
چون بر درم خرد زده سیم سماعیل.
منجیک.
ز سیمین فغی من چون زرین کناغ
ز تابان مهی من چو سوزان چراغ.
منجیک.
شنیده بدان سرو سیمین بگفت
که خورشید را گشت ناهید جفت.
فردوسی.
ترا گر همچنان شاید بگو آن سرو سیمین رابیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

منسوب به سیم، آنچه که سفیدبرنگ نقره باشد
( صفت ) منسوب به سیم ۱ - نقره یی ساخته از سیم . یا سیمین صولجان . هلال ماه نو . یا سیمین قواره . ماه قمر . ۲ - سفید روشن . ۳ - خوب ظریف .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) ۱ - نقره ای . ۲ - سفید، روشن . ۳ - خوب ، ظریف .

فرهنگ عمید

۱. آنچه سفید و به رنگ نقره باشد.
۲. هر چیزی که از نقره ساخته شده باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

سیمین (تهران ۱۳۱۶ش)
(نام اصلی: سیمین آقارضی دُرمنی) نوازندۀ ایرانی قانون و ویولن. از اولین شاگردان هنرستان موسیقی ملی، در زمان ریاست روح الله خالقی، و از شاگردان ممتاز کلاس ابوالحسن صبا بود. در رشته ویولن از هنرستان دیپلم گرفت و بعدها قانون را از مهدی مفتاح؛ نوازندۀ ویولُن و قانون، آموخت و با ممارست بسیار، در اجرای قطعات موسیقی به شیوۀ شخصی خود دست یافت. نخستین بانوی قانون نواز ایرانی است که، گاه با نواختن ویولن و گاه قانون، با ارکسترهای گوناگون همکاری کرده و اجراهای او در ده ها نوار کاست نیز ضبط شده است. از تک نوازی های او نوار قانون سیمین با همراهی تنبک آبتین اجلالی منتشر شده است.

مترادف ها

silvern (صفت)
نقرهای، سیمابی، نقره فام، دارای صدای نقره، سیمین

silvery (صفت)
براق، سفید، صاف، نقره فام، سیمین

پیشنهاد کاربران

زیبادرخشان سفیدنقره درکل یعنی باارزش😉
سیمین به مانند نقره زیبا و درخشان.
از سیم گرفته شده که در ادبیات به معنای نقره است.
اسم فرشته کوچولوی منم سیمین هست.

سیمین یعنی نقره
اسم خیلی قشنگیه
سیمین یعنی نقره گون یعنی سفید مثل نقره

شاید فک کنید که سیمین اسم یه دختره
البته اسم دختر هست ولی در زمان ایران باستان به معنی نقره ای میشه
ظریف و گرانبها به اندازه نقره💞💞
سفید نقره ای رنگ منسوب به سیم
زیبا و ظریف ماه قمر
زیبا و درخشان چون ماه ظریف و گرانبها
سیمین دخت معنی دختر نقره ای رو میده اما سیمین به تنهایی یعنی نقره
با ارزش
گرانبها
سیمین یعنی درخشان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس