ارضا نشدنیinsatiable, voraciousارضا نکردنیinsatiableارضا کردنcater, fulfil, fulfill, gratify, satisfy
اِرضا: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبوخه، رُبوخەشدگی، رُبوخه کردن، سیریِ جنسی، سیرشدگی جنسی، سیر کردن جنسی، خرسندیِ جنسی، خشنودیِ جنسیواژه ارضامعادل ابجد 1002تعداد حروف 4تلفظ 'erzāنقش دستوری اسمترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ارضاء]آواشناسی 'erzAالگوی تکیه WSشمارگان هجا 2منبع واژگان مترادف و متضادفرهنگ فارسی عمیدبراوردن گرایش های سرشتیشاد کردن کسی ارضا = خوشنودارضاییدن کسی. خشنودیدن. خشنوداندن کسی.+ عکس و لینک