ترازو شدن

لغت نامه دهخدا

ترازو شدن. [ ت َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از برابر شدن دو غنیم باشد در شجاعت و زور. ( برهان ). برابر و مقابل شدن دوغنیم چنانکه هیچ یک بر دیگری غلبه نکند و ظفر نیابد.( فرهنگ رشیدی ). کنایه از برابر شدن دو غنیم باشد چنانکه هیچکدام بر دیگری غلبه نتواند کرد و ظفر و نصرت نتواند یافت. ( انجمن آرا ). مقابل شدن و برابر شدن. ( غیاث اللغات ). کنایه از برابر شدن دو فوج چنانکه هیچکدام بر دیگری غلبه نتواند کرد و ظفر نتواند یافت. ( آنندراج ). برابر شدن دو غنیم در شجاعت و زور با هم.( ناظم الاطباء ). || در بعضی از فرهنگها بمعنی افتادن و پیچیدن و گریختن از جنگ مرقوم است. ( انجمن آرا ). || یک سر تیر و نیزه از چیزی گذشتن و ماندن نصفی از آن بطرف کماندار. ( غیاث اللغات ). صاحب آنندراج در ذیل «ترازو شدن تیر از چیزی » آرد:بیرون رفتن و گذشتن یک نصف تیر از نشانه ، و بر این قیاس ترازو شدن شاخ و مژگان و مانند آن :
تا اشارت کرده ای دل صید ابرو میشود
این کمال را تا کشی تیرت ترازو میشود.
اشرف ( از آنندراج ).
چون کمان هرچند مشت استخوانی گشته ایم
می شود از جوشن گردون ترازو تیر ما.
صائب ( ایضاً ).
کشیده ز هر سو بچرخ برین
ترازو شده شاخ گاوزمین.
میرزا طاهر وحید ( در تعریف منار، ایضاً ).
- ترازو شدن کمان ؛ محض ادعا است ، مثل مادربختن ، و حال آنکه مادربخطا لفظی است مشهور و این نوعی از تفنن بود :
نه خال است آنکه ظاهر از میان آن دو ابرو شد
ز شوخی این کمان بیش از خدنگ از دل ترازو شد.
سیدعبداﷲ حالی ( ازآنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از برابر شدن دو غنیم باشد در شجاعت و زور . برابر و مقابل شدن دو غنیم چنانکه هیچ یک بر دیگری غلبه نکند و ظفر نیابد .

پیشنهاد کاربران

بپرس