تراض

لغت نامه دهخدا

تراض. [ ت َ ] ( ع مص ) با یکدیگر راضی شدن ، و در اصل تراضی بود، یاء بجهت تخفیف حذف شده است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مأخوذ از تازی ، خشنودی و رضامندی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تراضی شود.

فرهنگ فارسی

با یکدیگر راضی شدن و در اصل تراضی بود یائ بجهت تخفیف حذف شده است ماخوذ از تازی خشنودی و رضامندی .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَرَاضٍ: رضایت (دو طرفه)
ریشه کلمه:
رضو (۷۳ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس