ترجع

لغت نامه دهخدا

ترجع. [ ت َ رَج ْ ج ُ ] ( ع مص ) فروختن ناقه و ببهای آن دیگری خریدن مثل آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): ترجع الناقة؛ اشتریها بثمن اخری مثلها. ( منتهی الارب ) ( المنجد ). || انا و انا الیه راجعون گفتن در مصیبت. ( از المنجد ). || آمد وشد کردن ( آواز ). ( از المنجد ). رجوع به ترجیع شود.

فرهنگ فارسی

فروختن ناقه و ببهای آن دیگری خریدن مثل آن . یا انا الله و انا الیه راجعون گفتن در مصیبت . یا آمد و شد کردن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تُرْجَعُ: برگردانده می شود
ریشه کلمه:
رجع (۱۰۴ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس