ترحیب کردن

لغت نامه دهخدا

ترحیب کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوش آمدگویی کردن. گرم پرسیدن. برخورد خوش کردن : چون مرا بدید حالی از اسب پیاده شد و ترحیبی کرد و اهتزازی تمام بمشاهده من اظهار نمود. ( جهانگشای جوینی ). و بتخصیص سلطان عثمان را ترحیب بسیار کرد. ( جهانگشای جوینی ). چون مرا دیدند ترحیب تمام کردند و در آن مشاورت مرا امین ساختند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 75 ).

فرهنگ فارسی

خوش آمد گویی کردن . گرم پرسیدن . برخورد خوش کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس