ترخیص کردن


برابر پارسی: پرواد دادن، پروانه دادن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ارزان کردن از بها کاستن .

مترادف ها

free (فعل)
ترخیص کردن، خالی کردن، ازاد کردن، فروهشتن، حق رای دادن، ازادی بخشیدن

clear (فعل)
تمیز کردن، تبرئه کردن، ترخیص کردن، زدودن، روشن کردن، توضیح دادن، واضح کردن، صاف کردن، خار چیدن

allow (فعل)
پذیرفتن، پسندیدن، اعطاء کردن، اجازه دادن، رخصت دادن، تصویب کردن، روا دانستن، ترخیص کردن

authorize (فعل)
اختیار دادن، اجازه دادن، تصویب کردن، ترخیص کردن

authorise (فعل)
اختیار دادن، اجازه دادن، ترخیص کردن

permit (فعل)
اجازه دادن، ترخیص کردن، مجاز کردن، روا کردن، ندیده گرفتن

پیشنهاد کاربران

بپرس