ترسان گشتن

لغت نامه دهخدا

ترسان گشتن. [ ت َ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) خائف شدن. ترسیدن. مرعوب گشتن. ترسان شدن :
ز هر دو غریوی برآمد که کوه
بدرّید و گشتند ترسان گروه.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

خائف شدن . ترسیدن . مرعوب گشتن ترسان شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس