ترکدار


معنی انگلیسی:
cracked

لغت نامه دهخدا

ترکدار. [ ت َ ] ( نف مرکب ) کسی که خود بر سر نهاده باشد. ( ناظم الاطباء ). دارنده ترک. خود پوشیده :
بریده ز هر سو سر ترکدار
پراکنده خفتان همه دشت و غار.
فردوسی.
به هر گام بی تن سری ترکدار
بد افکنده چون مجمر زرنگار.
( گرشاسب نامه ).
چو جنگی سواران فزون از شمار
زره پوش و جوشن ور و ترکدار.
( گرشاسب نامه ).

فرهنگ فارسی

کسی که خود بر سر نهاده باشد .

مترادف ها

rimous (صفت)
چاک چاک، ترک دار

rimose (صفت)
چاک چاک، ترک دار

پیشنهاد کاربران

بپرس