تسبیل

لغت نامه دهخدا

تسبیل. [ ت َ ] ( ع مص ) سبیل کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). در باختن در راه خدای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). قرار دادن چیزی در راه خیر و در راه خدا. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ): یقال سبَّل ضیعته ُ و فی الحدیث : احبس اصلها وسبل ثمرتها. ( اقرب الموارد ). چنانکه در تعریف وقف گویند. هو حبس العین و تسبیل الثمرة. و رجوع به وقف و حبس شود. || مباح کردن چیزی را چنانکه گویی راهی برای رسیدن بدان قرار داده اند. ( متن اللغة )( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سست کردن جامه. ( متن اللغة ). افکندن پرده و از آن معنی قول مردم که «سبل شعره » یعنی رها کرد آنرا. ( المنجد ).

فرهنگ فارسی

سبیل کردن در باختن در راه خدای

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) چیزی را در راه خدا به رایگان بخشیدن .

فرهنگ عمید

۱. به رایگان دادن چیزی در راه خدا.
۲. آب رایگان به همه دادن.

پیشنهاد کاربران

تسبیل:یعنی عین حفظ شود و منافع در راه خدا صرف شود.
و سبیل : یعنی راه. تسبیل منفعت: یعنی منافع را در راهی صرف کند .
تسبیل بشه ینی در راه خدا اختصاص داده بشه. منافع آن تسبیل بشه ینی منافع آن در راه خدا اختصاص داده بشه. ( پرچ )
رها کردم
که برای دلالت بر وقف نیاز به قرینه دارد
علی رغم عدم امکان انتقال مالکیت عین ، ملک در وضعیتی است که امکان بهره برداری از منافع آن برای فرد یا افرادی معین ، فراهم میشود .
قرار دادن چیزی در راه خدا، مانند مال وقف شده ک عین مال حبس و منافع آن تسبیل میشود
قراردادن

بپرس