تسخیر کردن


معنی انگلیسی:
conquer, take, to conquer

لغت نامه دهخدا

تسخیر کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رام گردانیدن و بطور قهر و جبر مطیع ساختن. ( از ناظم الاطباء ) :
تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمی کنی تسخیر.
خاقانی.
|| فتح کردن.( ناظم الاطباء ). تصرف کردن. مسخر ساختن. گرفتن :
چون آفتاب گرچه نداریم لشکری
تسخیر عالم از نظر پاک کرده ایم.
صائب.
به این دماغ که از سایه اجتناب کنیم
چه لایق است که تسخیر آفتاب کنیم.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).
|| در بیت زیرا مجازاً بمعنی نهفتن ، محفوظ کردن چنانکه دیگران بدان دست نیابند :
راز ما از پرده دل عاقبت بیرون فتاد
غنچه بوی خویش را تسخیر نتوانست کرد.
صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- رام کردن مطیع کردن . مقهور کردن . ۲- بدست آوردن تصرف کردن .

مترادف ها

win (فعل)
بردن، تحصیل کردن، بدست اوردن، تسخیر کردن، فتح کردن، پیروز شدن، غلبه کردن، فاتح شدن، غلبه یافتن بر

gain (فعل)
رسیدن، نائل شدن، نائل شدن به، بدست اوردن، پیدا کردن، پیش رفتن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، فایده بردن، تسخیر کردن، سود بردن، کسب کردن، فایده دیدن

import (فعل)
اظهار کردن، وارد کردن، اهمیت داشتن، تسخیر کردن، گذاردن، به کشور اوردن، دخل داشتن به، تاثیر کردن در، با پیروزی بدست امدن

conquer (فعل)
تسلیم کردن، تسخیر کردن، فتح کردن، مغلوب کردن، پیروزی یافتن بر، غالب امدن، ستاندن

فارسی به عربی

استیراد , افتح

پیشنهاد کاربران

فتح
به دست آوردن
به تصرف خود درآوردن
به دست آوردن، دست پیداکردن
در اختیار گرفتن
آنها جزیره قبرس را در اختیار گرفتند.
متصرف شدن
در تحت تصرف آوردن

بپرس