تشطیر

لغت نامه دهخدا

تشطیر. [ ت َ ]( ع مص ) مال را به دو نیمه کردن با کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نصف کردن چیزی. ( از اقرب الموارد ). || یک نیمه پستان دوشیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دوخلف اشتر بستن. ( تاج المصادر بیهقی ). دو پستان ناقه را بستن و دو دیگر گذاشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح بدیع ) افزودن بر کل شطری از شعر، شطر دیگری ( مولده ). ( از اقرب الموارد ). قسمی از سجع است و آن قرار دادن هریک از دو نیمه شعر است مسجع به سجعی مخالف سجع نیمه آخر. و این که در این تعریف قید شده است که هر یک از نیمه شعر دارای سجعی باشد مخالف سجع دیگر برای آن است که جایز است هر دو نیمه را مسجع خوانند.از قبیل تسمیه جزء به اسم کل مانند این بیت شعر:
تدبیر معتصم باﷲ منتقم
ﷲ مرتغب فی اﷲ مرتقب.
مرتغب یعنی راغب در آنچه وسیله نزدیکی برضای حق باشد و مرتقب یعنی انتظاردارنده ثواب یا بیمناک از عقاب حق که در سجع اول مسجع میمی و در ثانی مسجع بایی آورده. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

مال را به دو نیمه کردن با کسی نصف کردن چیزی

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) در بدیع، نوعی تسمیط که در آن، هریک از مصراع های بیت دو قسمت شده و در هر قسمت قافیه ای آورده می شود، مانندِ این شعر: مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم / تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی (سعدی۲: ۵۹۷ ).
۲. (اسم مصدر ) [قدیمی] دو نیمه کردن، دو قسمت کردن چیزی.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] مالی را با کسی دو نیمه کردن.

دانشنامه آزاد فارسی

تَشطیر
(در لغت به معنی نصف کردن) در اصطلاح بدیع، دو نیمه کردن هر مصرع و در پایان هر نیمه، قافیه ای گذاشتن. مثل: نه هم زبانی، که تا زمانی/بر او شمارم، غمی که دارم/نه نیک خواهی، که گاه گاهی/ز من بپرسد، غم که داری (محتشم کاشانی)

پیشنهاد کاربران

بپرس