تطرق

لغت نامه دهخدا

تطرق. [ ت َ طَرْ رُ ] ( ع مص ) راه کردن و راه یافتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || سیر کردن بسوی کسی و رسیدن بدو. || راه خواستن برای امری. ( از اقرب الموارد ). || عبور کردن از یکدیگر در راه ومزاحم شدن و اذیت کردن. || مسافرت نمودن.منشعب شدن و جدا شدن. ( ناظم الاطباء ). || شکسته شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مقابلی و جدایی و بی قراری و مقابلی الفاظ مترادف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) راه جستن راه یافتن .

فرهنگ معین

(تَ طَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - راهپیمایی کردن . ۲ - راه یافتن .

فرهنگ عمید

راه یافتن، راه پیدا کردن به سوی چیزی یا کسی.

پیشنهاد کاربران

تطرق=تجاوز، زوال
تطرق : غارت
از کتاب فرهنگ لغت متعق به چهارصد سال پیش
راه یافتن
شکستن

بپرس