تظلم اوردن

لغت نامه دهخدا

( تظلم آوردن ) تظلم آوردن. [ ت َ ظَل ْ ل ُ وَ دَ ] ( مص مرکب ) تظلم برآوردن. داد خواستن. دادخواهی کردن :
بترس ز آه دل بینوا که روز جزا
تظلم آورد و از تو داد بستاند.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( تظلم آوردن ) تظلم بر آوردن داد خواستن

پیشنهاد کاربران

عرض داشتن ؛ تظلم کردن در نزد حاکم. ( از ناظم الاطباء ) . دادخواهی. رفع قصه. قصه برداشتن.

بپرس