تعاطف

/ta~Atof/

لغت نامه دهخدا

تعاطف. [ ت َ طُ ] ( ع مص ) بر یکدیگر مهربانی کردن. ( زوزنی ) ( از دهار ). بر همدیگر مهربانی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || سر جنبانیدن در رفتار و نرم رفتن و خرامیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) باهم مهربانی کردن بیکدیگر مهربان گردیدن . ۲ -( اسم ) مهربانی . جمع : تعاطفات .

فرهنگ معین

(تَ طُ ) [ ع . ] (مص ل . ) با یکدیگر مهربانی کردن .

فرهنگ عمید

با یکدیگر مهربان شدن، با هم مهربانی کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس