تعانق

لغت نامه دهخدا

تعانق. [ ت َ ن ُ ] ( ع مص ) دست در گردن یکدیگر افکندن در محبت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بغلگیر شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ): تعانقوا عند الوداع. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دست درگردن هم اندا تن، در آغوش گرفتن
( مصدر ) دست در گردن هم انداختنیکدیگر را در آغوش کشیدن .

فرهنگ معین

(تَ نُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دست در گردن هم انداختن .

فرهنگ عمید

دست در گردن هم انداختن، یکدیگر را در آغوش گرفتن.

پیشنهاد کاربران

بپرس