تعرب

لغت نامه دهخدا

تعرب. [ ت َ ع َرْ رُ ] ( ع مص ) بیابانی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). در بادیه جای گرفتن و بیابانی شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خویشتن را به عرب مانند کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تخلق به اخلاق عرب و تشبیه به آنان کردن. || دوستی نمودن زن برای شوی خود. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) عرب شدنخو گرفتن باخلاق عرب تازی شدن . ۲ - بیابانی گردیدن . ۳ -( اسم ) بیابان نشینی .

فرهنگ معین

(تَ عَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) عرب شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس