تعطف

لغت نامه دهخدا

تعطف. [ ت َ ع َطْ طُ ] ( ع ص ) مهربانی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). مهربانی نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شفقت و مهربانی کردن بر کسی و راحت رسانیدن بر وی. ( از اقرب الموارد ) : ابوالفتح بستی به انواع تلطف و تعطف در ازالت آن وحشت و ازاحت آن تهمت سعی می نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 204 ). || ردا برافکندن. ( از تاج المصادر بیهقی ). ردا برافکندن بر خود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). در جامه یا ردا درآمدن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) مهر ورزیدن مهربانی کردن . ۲ - بسویی خم شدن . ۳ - بازگشتن . ۴ - ( اسم ) مهربانی دلسوزی . جمع : تعطفات .

فرهنگ معین

(تَ عَ طُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - مهر ورزیدن . ۲ - به سویی خم شدن . ۳ - ردا به خود پیچیدن .

فرهنگ عمید

۱. به طرفی خم شدن.
۲. بازگشتن.
۳. ردا به خود پیچیدن.
۴. رقت آوردن و مهربانی کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس