تعظم

لغت نامه دهخدا

تعظم. [ ت َع َظْ ظُ ] ( ع مص ) بزرگی نمودن. ( تاج المصادر بیهقی )( زوزنی ). بزرگی نمودن و بزرگ منشی کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تکبر. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) بزرگی نمودن . ۲ - ( اسم ) گردنفرازی . جمع : تعظمات .

فرهنگ عمید

بزرگی نمودن، بزرگ منشی کردن، تکبر.

پیشنهاد کاربران

بپرس