تعلیف

/ta~lif/

مترادف تعلیف: علف دادن، علوفه دادن، چرانیدن، چراندن

معنی انگلیسی:
putting to grass, grazing

لغت نامه دهخدا

تعلیف. [ ت َ ] ( ع مص ) علفة برآوردن طلح : علف الطلح تعلیفاً، و هذا نادرة لانه انما یجی لهذا افعل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گره بستن و پاشیده شدن شکوفه طلح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || علف دادن به ستور. ( ناظم الاطباء ). علف خورانیدن ستور و جز آن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ).
- ایام تعلیف ؛ هنگام علف دادن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

علوفه خورانیدن به چهارپایان، خوراک دادن به ستور
( مصدر ) علوفه خوراندن ( بچارپایان ) علف دادن ( بستوران ) . جمع : تعلیفات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) علف به چهارپایان دادن .

فرهنگ عمید

علوفه دادن به چهارپایان، خوراک دادن به ستور.

پیشنهاد کاربران

خیلی دروغ میگین
کامیار سلیمانی کلاس ۶/۳ هم میدونه
دادن علف به چهارپایان

بپرس