تقطیر کردن


معنی انگلیسی:
condense, distil, distill, to distil

لغت نامه دهخدا

تقطیر کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ژوشیدن و عمل تقطیر اجرا کردن. ( ناظم الاطباء ). بدست آوردن مایع از بخار چیزی. رجوع به تقطیر شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مایعی را بمنظور جدا کردن موادی از آن تبخیر کردن و سپس بخارات حاصل را متراکم کرده مجددا بمایع مبدل ساختن چون آب و شراب که با عمل تقطیرخالص تر میگردد .

مترادف ها

distill (فعل)
چکاندن، تقطیر شدن، عرق گرفتن از، تقطیر کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس