تقلیل دادن


مترادف تقلیل دادن: کاستن، کم کردن، کاهش دادن

متضاد تقلیل دادن: افزودن

برابر پارسی: کاستن

معنی انگلیسی:
whittle, to reduce, to diminish

لغت نامه دهخدا

تقلیل دادن. [ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) کاستن. کم کردن. مختصر کردن. رجوع به تقلیل و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کاستن کم کردن .

مترادف ها

reduce (فعل)
خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم کردن، تقلیل دادن، تنزل دادن، مطیع کردن، ساده کردن، استحاله کردن

lessen (فعل)
خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، تقلیل دادن، تقلیل یافتن، کاهش دادن، کمتر شدن، کمتر کردن، تخفیف یافتن

cut (فعل)
قطع کردن، کم کردن، بریدن، زدن، چیدن، گذاشتن، تقلیل دادن، دونیم کردن، برش دادن، پاره کردن، گسیختن، گسستن، تراش دادن، نشناختن، میان برکردن

attenuate (فعل)
سبک کردن، لاغر کردن، رقیق کردن، ضعیف شدن، نازک کردن، تقلیل دادن، دقیق شدن، معتدل کردن، تضعیف کردن

weaken (فعل)
کم کردن، عاجز کردن، ضعیف شدن، تقلیل دادن، تضعیف کردن، ضعیف کردن، سست کردن، سست شدن، نحیف کردن، کم نیرو شدن

scrimp (فعل)
تقلیل دادن، مضایقه کردن، امساک کردن، خست کردن

cut back (فعل)
بریدن، تقلیل دادن

cut down (فعل)
خرد کردن، تقلیل دادن

فارسی به عربی

اضعف , قلل

پیشنهاد کاربران

بپرس