تقول

لغت نامه دهخدا

تقول. [ ت َق َوْ وُ ] ( ع مص ) سخن فرابافتن بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ). سخن بر بستن بر کسی. ( زوزنی ). سخن بربافتن بر کسی. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). افترا کردن ، یقال : تقول قولاً؛ اذا ابتدعه کذباً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سخن فرا بافتن بر کسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَقُولُ: گفتی
معنی تَقُولَ: که بگویی -که بگوید (مؤنث)
معنی تَقَوَّلَ: گفته ای ساختگی را نسبت دهد(به دیگری)
معنی لَّن تَقُولَ: هرگز نمی گوید
معنی تَرَیٰ: می بینی - می بیند (مؤنث در جمله "أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَی ﭐلْعَذَابَ ")
معنی بَیَّتَ: شب نشینی کرد (از کلمه بیتوته به معنای ادراک شب است چه باخواب همراه باشد و یا نباشد مراد از بیتوته در شب در حال سجده و حال ایستاده در عبارت "وَﭐلَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً "این است که : شب را به عبادت خدا به آخر میرسانند و در ع...
ریشه کلمه:
قول (۱۷۲۲ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس