تنگ در

لغت نامه دهخدا

تنگ در. [ ت َ دَ ] ( ص مرکب ) بخیل. ممسک. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). که در خانه اش بروی کسی باز نشود. مقابل فراخ در :
ممدوح بماندند دو سه بارخدایان
زین تنگ دلان ، تنگ دران ، تنگ سرایان.
سوزنی ( از یادداشت ایضاً ).

فرهنگ فارسی

بخیل ممسک . در خانه اش بر روی کس باز نشود مقابل فراخ در .

پیشنهاد کاربران

بپرس