socialization

/ˌsoʊʃəlaɪˈzeɪʃn̩//ˌsəʊʃəlaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: اجتماعی کردن
معانی دیگر: اجتماعی کردن

جمله های نمونه

1. Female socialization emphasizes getting along with others.
[ترجمه زهرا بختیاری] معاشرت زنان ، موکد گردهم آمدن آنها است.
|
[ترجمه گوگل]اجتماعی شدن زنان بر کنار آمدن با دیگران تأکید دارد
[ترجمه ترگمان]اجتماعی شدن زن بر سوار شدن با دیگران تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Schools play an important part in the socialization of our children.
[ترجمه گوگل]مدارس نقش مهمی در اجتماعی شدن فرزندان ما دارند
[ترجمه ترگمان]مدارس نقش مهمی در اجتماعی شدن فرزندانمان ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Schools are a tool in the socialization of American citizens.
[ترجمه محمد قاضی تهرانی] مدارس در امریکا رفتار اجتماعی صحیح رابه شهروندان اموزش میدهند.
|
[ترجمه گوگل]مدارس ابزاری برای اجتماعی شدن شهروندان آمریکایی هستند
[ترجمه ترگمان]مدارس ابزاری برای اجتماعی شدن شهروندان آمریکایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although the media of political socialization have changed over time, the content has not.
[ترجمه گوگل]اگرچه رسانه های جامعه پذیری سیاسی در طول زمان تغییر کرده اند، اما محتوا تغییر نکرده است
[ترجمه ترگمان]اگرچه رسانه اجتماعی اجتماعی در طول زمان تغییر کرده است، اما محتوا هنوز تغییر نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Education and socialization were almost synonymous in his view.
[ترجمه گوگل]تحصیلات و اجتماعی شدن از نظر او تقریباً مترادف بودند
[ترجمه ترگمان]تحصیلات و اجتماعی اجتماعی تقریبا مترادف با دیدگاه او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The initial political socialization research emphasized the overwhelming importance of early socialization, from the family and from early educational experiences.
[ترجمه گوگل]پژوهش اولیه جامعه‌پذیری سیاسی بر اهمیت جامعه‌پذیری اولیه، از خانواده و تجربیات اولیه آموزشی تأکید داشت
[ترجمه ترگمان]پژوهش اجتماعی اجتماعی اولیه، بر اهمیت قاطع اجتماعی زودهنگام، از خانواده و از تجربیات اولیه تحصیلی تاکید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unlike biological theories, socialization accounts apply equally to women and men.
[ترجمه گوگل]برخلاف نظریه‌های زیست‌شناختی، حساب‌های اجتماعی‌سازی به طور یکسان برای زنان و مردان اعمال می‌شود
[ترجمه ترگمان]بر خلاف نظریه های زیست شناسی، حساب های اجتماعی به طور مساوی به زنان و مردان اعمال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pleck notes that socialization through language requires a biological pre-adaptedness for using symbol systems.
[ترجمه گوگل]پلک خاطرنشان می کند که اجتماعی شدن از طریق زبان به یک پیش انطباق بیولوژیکی برای استفاده از سیستم های نمادین نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]Pleck اشاره می کند که روابط اجتماعی شدن از طریق زبان نیاز به یک - زیستی برای استفاده از سیستم های علامت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Political Socialization Research has also attempted to identify whether any agents of political socialization have a particularly strong effect on extremist-activists.
[ترجمه گوگل]تحقیقات جامعه‌پذیری سیاسی همچنین تلاش کرده است تا مشخص کند که آیا هر یک از عوامل جامعه‌پذیری سیاسی تأثیر شدیدی بر فعالان افراطی دارند یا خیر
[ترجمه ترگمان]تحقیقات Socialization سیاسی نیز تلاش کرده اند تا مشخص کنند که آیا هر عامل اجتماعی اجتماعی تاثیر زیادی بر روی فعالان افراط گرا دارد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The media for political socialization in Britain are not dissimilar to those in the United States and many other polities.
[ترجمه گوگل]رسانه های اجتماعی شدن سیاسی در بریتانیا بی شباهت به رسانه های ایالات متحده و بسیاری از سیاست های دیگر نیستند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها برای روابط اجتماعی سیاسی در بریتانیا با کسانی که در آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر هستند، متفاوت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The aim of socialization is to bring children to a point at which they are no longer dependent on their senior relatives.
[ترجمه گوگل]هدف جامعه پذیری رساندن کودکان به نقطه ای است که دیگر به بستگان ارشد خود وابسته نباشند
[ترجمه ترگمان]هدف اجتماعی شدن، آوردن کودکان به نقطه ای است که دیگر به بستگان senior وابسته نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Political socialization research attempts to explain how such differences in political beliefs can occur.
[ترجمه گوگل]پژوهش جامعه‌پذیری سیاسی تلاش می‌کند توضیح دهد که چگونه چنین تفاوت‌هایی در باورهای سیاسی ممکن است رخ دهد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات اجتماعی اجتماعی تلاش می کند تا توضیح دهد که چگونه چنین تفاوت هایی در عقاید سیاسی می تواند رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For some, socialization is their strong point.
[ترجمه گوگل]برای برخی، اجتماعی شدن نقطه قوت آنهاست
[ترجمه ترگمان]برای برخی، اجتماعی شدن نقطه قوت آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both are important in the context of political socialization.
[ترجمه گوگل]هر دو در زمینه جامعه پذیری سیاسی مهم هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو در زمینه اجتماعی شدن سیاسی مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The correlation between education and political socialization in Britain is not greatly dissimilar to that in the United States.
[ترجمه گوگل]همبستگی بین تحصیلات و جامعه پذیری سیاسی در بریتانیا چندان بی شباهت به ایالات متحده نیست
[ترجمه ترگمان]ارتباط بین تحصیلات و روابط اجتماعی سیاسی در بریتانیا تا حد زیادی با این موضوع در آمریکا متفاوت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجتماعی کردن (اسم)
socialization

انگلیسی به انگلیسی

• process of learning to relate to and interact with others; process of adopting the behavior patterns of the surrounding culture; act of establishing according to the principles of socialism; act of meeting for social purposes; participating in social activities (also socialisation)

پیشنهاد کاربران

( منابع انسانی ) جامعه پذیری
به فرایندی گفته می شود که در آن فرد تازه وارد به سازمان با سازمان و وظایف خود آشنا می شود و آماده فعالیت می شود.
اجتماعی شدن ( انطباق با جامعه )
socialization ( n ) ( soʊʃələˈzeɪʃn ) =the process by which someone, especially a child, learns to behave in a way that is acceptable in their society
فرآیندی که طی آن یک فرد، به ویژه یک کودک، یاد می گیرد که به گونه ای رفتار کند که در جامعه او قابل قبول است
منابع• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/american_english/socialization?q=socialization
تعامل اجتماعی
اجتماعی سازی
به نقل از هزاره:
1. انطباق با جامعه، سازگار کردن با جامعه، آشناسازی با جامعه، جامعه پذیری
2. سوسیالیستی کردن
اجتماعی شدن؛ هنجارپذیری
جامعه پذیری
اجتماعی شدن
معاشرت
تجمع، گردهمایی

بپرس