ارسال

/~ersAl/

    emission
    consignment
    conveyance
    dispatch
    remittance
    shipment
    despatch

فارسی به انگلیسی

ارسال خبر با بی سیم
wireless telegraph, wireless telegraphy

ارسال خبر با رادیو
wireless telegraph, wireless telegraphy

ارسال خبر و متن توسط صفحه تلویزیون
teletext

ارسال داشتن
consign, forward

ارسال کردن
consign, remit, send, to remit, to despatch or send

ارسال کننده
consignor, sender

مترادف ها

address (اسم)
نشانی، خطاب، ادرس، نطق، خطابه، نام و نشان، سرنامه، طرز خطاب، خطابت، عنوان، مهارت، ارسال

transmission (اسم)
ارسال، سخن پراکنی، مخابره، انتقال، سرایت، عبور، فرا فرستی

forwarding (اسم)
ارسال، حمل و نقل

dispatch (اسم)
شتاب، ارسال، مخابره، اعزام، گسیل، پیغام، توزیع امکانات، انجام سریع

transmittance (اسم)
ارسال، انتقال، پراکنش

transmittal (اسم)
ارسال، انتقال

consignment (اسم)
ارسال، حمل، محموله

intromission (اسم)
تصدیق، قبول، ارسال، تو رفتگی، درج

transmittancy (اسم)
ارسال، انتقال، پراکنش

پیشنهاد کاربران

راهی کردن
فرستادن، پَرت کردن
جا به جا کردن . .
ارسالیدن کردن
اِرسالیدن.
Start Your Own Sportsbook
فرستادن ، فِرِستِش ، گسیل ، روانه کردن
اِرسال
فَرارِسانی ، تَرارِسانی
فِرِست ، فِرستاد ، فِرِستِش ، فِرِستاری
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ناردَن ( کردی )
آرپَن ( سنسکریت: اَرپَنَ )
یاتْرا ( سنسکریت )

بپرس