تشریح کردن


مترادف تشریح کردن: توضیح دادن، تبیین کردن، شرح دادن، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، کالبد شکافی کردن

برابر پارسی: زندیدن، نگیختن

معنی انگلیسی:
anatomize, dissect, limn, to describe or analyze, to dissect

لغت نامه دهخدا

تشریح کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بازنمودن مطلبی. تفسیر کردن. شرح و بیان موضوعی غامض. || ( اصطلاح پزشکی ) کالبدشکافی. رجوع به تشریح شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- شرح دادن توضیح دادن . ۲- کالبد شکافی کردن .
باز نمودن مطلبی تفسیر کردن شرح و بیان موضوعی غامض

مترادف ها

analyze (فعل)
تحلیل کردن، جدا کردن، تجزیه کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کردن

analyse (فعل)
تحلیل کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کردن

dissect (فعل)
تشریح کردن، کالبدشکافی کردن

anatomize (فعل)
تجزیه کردن، تشریح کردن، کالبد شناسی کردن، قطعه قطعه کردن

فارسی به عربی

حلل , شرح , صنف

پیشنهاد کاربران

نِگیختن = تشریح کردن ( مفصل توضیح دادن )
نِگیزش = تشریح ( توضیح مفصل )
بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی
شکافتن امری ( مسأله ای و غیره ) ؛ روشن کردن آن.
( در افغانستان ) روشنی انداختن

بپرس