تشفع

لغت نامه دهخدا

تشفع. [ ت َ ش َف ْ ف ُ ] ( ع مص ) شفاعت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). شفاعت خواستن. ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || در جمله زیر به معنی درخواست و خواهش کردن آمده است : و از من اندرخواست به وجه تشفع و تضرع و تقرب... و نرم تر قولی التماس کرد تا سوءالاتی که اندر آن قصیده است ، به نام او حل کرده شود. ( جامعالحکمتین ناصرخسرو چ معین ص 17 ).

فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) شفاعت کردن پایمردی کردن . ۲- ( اسم ) خواهشگری پایمردی .

فرهنگ معین

(تَ شَ فُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) شفاعت کردن .

فرهنگ عمید

شفاعت کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس