تطهیر کردن


مترادف تطهیر کردن: طاهر کردن، نجاست زدایی کردن، طهارت گرفتن، پاک کردن، غسل کردن، حلال کردن، ختنه کردن، گناه زدایی کردن

معنی انگلیسی:
purge, purify, sanctify

لغت نامه دهخدا

تطهیر کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پاک کردن. شستن. || ختنه کردن : مثال داد تا کوشک کهن محمودی زاولی بیاراستند تا از امیران ، فرزندان چند تن تطهیر کنند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366 ). و رجوع به تطهیر شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پاک کردنپاکیزه ساختن شستن .

مترادف ها

cleanse (فعل)
پاک کردن، تمیز کردن، تصفیه کردن، تطهیر کردن

purge (فعل)
پاک کردن، تصفیه کردن، تبرئه کردن، خالی کردن، زدودن، تطهیر کردن، تهی کردن، پاکسازی کردن، تنقیه کردن

scour (فعل)
جستجو کردن، زدودن، پرداخت کردن، تکاپو کردن، تطهیر کردن، شستن، صیقلی کردن، صابون زدن

exorcise (فعل)
دفع کردن، اخراج کردن، تطهیر کردن

exorcize (فعل)
دفع کردن، اخراج کردن، تطهیر کردن

expurgate (فعل)
تطهیر کردن، حذف کردن، تصفیهء اخلاقی کردن

lustrate (فعل)
پاک کردن، تطهیر کردن

sanctify (فعل)
تقدیس کردن، تطهیر کردن، مقدس شمردن، برای امر مقدسی تخصیص دادن

فارسی به عربی

حرر
طهر

پیشنهاد کاربران

بپرس