تظهیر

لغت نامه دهخدا

تظهیر. [ ت َ ] ( ع مص ) فراموش کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فراموش کردن حاجت. ( از اقرب الموارد ). || به وقت ظهیره درآمدن و در آن وقت به جایی شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در ظهیره بجایی شدن قوم. || بر بلندی شدن. ( از اقرب الموارد ). || مرد، مر زن خود را انت علی کظهر امی گفتن و یعدی بمن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به ماده قبل شود. || ( اصطلاح قافیه ) نزد شعرا تکرار حرفی است که پیش از حرف اعتاب باشد.
مثال :
خان اعظم ستوده آنکه بشر
از کرمهای اوست مستبشر.
راء روی است و شین اعتاب و باء تظهیر. ( از جامعالصنایع بنقل کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

فراموش کردن فراموش کردن حاجت

پیشنهاد کاربران

بپرس