تعبید

لغت نامه دهخدا

تعبید. [ ت َ ] ( ع مص ) رمیدن و گریختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دیری نکردن در کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتافتن. ( از اقرب الموارد ). || به بندگی گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به بندگی گرفتن و بنده قرار دادن. ( از اقرب الموارد ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خوار داشتن. خوار داشتن کسی چندانکه کار بندگان را کند. ( از اقرب الموارد ). || خوار داشتن راه و جز آن را. ( از اقرب الموارد ). || گرامی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). گرامی داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || به قطران آلودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || به قیر اندودن کشتی و جز آن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ببندگی گرفتن کسی را بند. خود ساختن .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) به بندگی گرفتن ، کسی را بندة خود کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس