تقصی

لغت نامه دهخدا

تقصی. [ ت َ ق َص ْ صی ] ( ع مص ) به نهایت رسیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || به غایت رسیدن در بحث مسئله ای و استقصا کردن در آن. ( از اقرب الموارد ). و تقول : حدیث متقصی. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

به نهایت رسیدن به غایت رسیدن

فرهنگ معین

(تَ قَ صِّ ) [ ع . ] (مص ل . ) به نهایت چیزی رسیدن ، دور شدن .

پیشنهاد کاربران

تَقَصِّی: ردپا ودنبال کردن امر یا حادثه یا قول پی در پی تا رسیدن به اصلش وحقیقتش.
وبا" قصاص" هیچ ارتباطی ندارد!
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ
قصاص اگه
اگه از فعل" قصّ" باید میگفت تقصّی!
...
[مشاهده متن کامل]

به این صورت:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْتَقَصّیُّ!!!
. . .
به قصه وقسط وقصاص و. . . رجوع کنید

منابع• http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=2&AYID=178&TPIV=T6

بپرس