تقنیه

لغت نامه دهخدا

( تقنیة ) تقنیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) لازم گرفتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || کاریزکنی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). کندن قنات. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

لازم گرفتن چیزی را کاریز کنی کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس