password

/ˈpæˌswərd//ˈpɑːswɜːd/

معنی: نشانی، رمز عبور، کلمه رمز، اسم رمز، اسم عبور، اسم شب
معانی دیگر: شبنام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a secret word, phrase, or selected set of letters and numbers used to identify oneself as one that is permitted to enter a place or have access to privileged information or data.
مترادف: open sesame, watchword
مشابه: code word, countersign, key, shibboleth, signal

- One had to know the password to be allowed entrance to the speakeasy.
[ترجمه z] [ترجمه گوگل] شخص باید رمز عبور را می دانست تا اجازه ورود به Speeasy را داشته باشد
|
[ترجمه گوگل] شخص باید رمز عبور را می دانست تا اجازه ورود به Speeasy را داشته باشد
[ترجمه ترگمان] یه نفر باید رمز عبور به مشروب فروشی قاچاق رو بدونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Another member of the resistance met him at the train and identified himself with a password.
[ترجمه گوگل] یکی دیگر از اعضای مقاومت با او در قطار ملاقات کرد و خود را با رمز عبور شناسایی کرد
[ترجمه ترگمان] یکی دیگر از اعضای مقاومت در قطار با او ملاقات کرد و هویت خود را با گذرواژه شناسایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I couldn't get into the database because I didn't know the password.
[ترجمه ب تو مربوط نی] من نمیتونم ب پایگاه داده دسترسی پیدا کنم چون رمز رو بلد نبودم. فهمیدی نفهم
|
[ترجمه گوگل] چون رمز عبور را نمی دانستم نتوانستم وارد دیتابیس شوم
[ترجمه ترگمان] من نتونستم به دیتابیس دسترسی پیدا کنم چون اسم رمز رو نمیدونستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Diligence is your life password, can translate your grand epic poem.
[ترجمه گوگل]سخت کوشی رمز زندگی شماست، می تواند شعر حماسی بزرگ شما را ترجمه کند
[ترجمه ترگمان]کلمه رمز زندگی شما است و می تواند شعر حماسی بزرگ شما را ترجمه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Please supply a valid user password.
[ترجمه گوگل]لطفا یک رمز عبور کاربری معتبر وارد کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا گذرواژه کاربر معتبری را تامین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You must give the password before they'll let you in.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه آنها به شما اجازه ورود بدهند، باید رمز عبور را بدهید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه آزادت کنن باید رمز رو بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Never ever tell anyone your password.
[ترجمه گوگل]هرگز رمز عبور خود را به کسی نگویید
[ترجمه ترگمان]تا حالا اسم رمز رو به کسی نگفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The program locks the keyboard until a password is given.
[ترجمه گوگل]این برنامه صفحه کلید را تا زمانی که رمز عبور داده شود قفل می کند
[ترجمه ترگمان]این برنامه صفحه کلید را قفل می کند تا رمز عبور داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Enter your password, then click on the 'proceed' icon.
[ترجمه گوگل]رمز عبور خود را وارد کنید، سپس بر روی نماد 'ادامه' کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]گذرواژه خود را وارد کنید، سپس روی آیکون سمت راست کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They have a loving person, password and my password only my own.
[ترجمه گوگل]آنها یک شخص دوست داشتنی دارند، رمز عبور و رمز عبور من فقط متعلق به خودم است
[ترجمه ترگمان]آن ها یک فرد دوست داشتنی، گذرواژه و رمز عبور من را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please enter your username and password.
[ترجمه گوگل]لطفا نام کاربری و رمز عبور خود را وارد کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا نام کاربری و گذرواژه خود را وارد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your mailbox can be password protected to ensure security.
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از امنیت، صندوق پستی شما می تواند با رمز عبور محافظت شود
[ترجمه ترگمان]نامه دان شما می تواند رمز عبور برای اطمینان از امنیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The password allows the user to log into the system.
[ترجمه گوگل]رمز عبور به کاربر اجازه می دهد تا وارد سیستم شود
[ترجمه ترگمان]گذرواژه به کاربر اجازه ورود به سیستم را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Boot the computer up and enter your password.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر را بوت کنید و رمز عبور خود را وارد کنید
[ترجمه ترگمان]راه انداز را برپاسازی کرده و گذرواژه خود را وارد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tap in your password before you log on.
[ترجمه گوگل]قبل از ورود روی رمز عبور خود ضربه بزنید
[ترجمه ترگمان]برو سراغ رمز عبور قبل از اینکه وارد عمل بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He typed in his password to log in.
[ترجمه گوگل]پسوردش را تایپ کرد تا وارد شود
[ترجمه ترگمان]او گذرواژه خود را تایپ کرد تا وارد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Key in your password and press 'Return'.
[ترجمه گوگل]رمز عبور خود را وارد کرده و "بازگشت" را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]کلید رمز عبور و بازگشت را فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Log on using your name and password.
[ترجمه گوگل]با استفاده از نام و رمز عبور خود وارد شوید
[ترجمه ترگمان]ورود به سیستم با استفاده از نام و گذرواژه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشانی (اسم)
address, token, password

رمز عبور (اسم)
password

کلمه رمز (اسم)
password

اسم رمز (اسم)
password, shibboleth

اسم عبور (اسم)
password

اسم شب (اسم)
password, tessera, watchword

تخصصی

[حسابداری] کلمه رمز، اسم رمز،کلمه عبور
[کامپیوتر] کلمه ی عبور، اسم رمز - رشته ای از کاراکترهای رمزی که برای به کارگیری در سیستم کامیپوتری لازم است، و مانع از دسترسی افراد غیر مسئول به کامپیوتر می شود. اگر قصد دارید از کلمه ی عبور برای حفاظت از کامپیوتر خود استفاده کنید، به این نکات توجه کنید : - از کلمه عبور محافظت کنید، آن را محرمانه نگه دارید و به کسی نگویید. - از کلمه ی عبور به طور علنی استفاده نکنید . از مشخصات فردی مانند شماره ی شناسنامه، تاریخ تولد و مانند اینها به عنوان کلمه ی رمز استفاده نکنید. - کلمه ی عبور را به طور منظم تغییر دهید. - اسم رمز؛ کلمه رمز
[ریاضیات] کلمه ی عبور، کلمه ی رمز، اسم رمز، گذر

انگلیسی به انگلیسی

• keyword, code word, special code that is used to gain entry (to a computer system, etc.)
a password is a secret word or phrase that enables you to enter a place or use a computer system.

پیشنهاد کاربران

اسم شب ( نظامی )
password = گذرواژه - کلمه عبور
Password
میشه یک رمز معتبر را به ما بدین ؟
من برای بالا امدن اسنپ چت چون انگیلیسی بلد نبودم در گوگل سرچ کردم . تا معنی این واژه را بفهمم
password ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اسم رمز
تعریف: رمزی برای شناساندن کاربر به سامانۀ رایانه‏ای تا کاربر بتواند به سامانۀ دستیابی داشته باشد
رمز عبور. . . نشانی عبور. . .
پسورد چیه
رمز عبور
رمز عبور ، کلمه یا شماره ای که با آن می توان قفل گوشی یا کامپیوتر و . . . را شکست یا باز کرد

بپرس