pharynx

/ˈferɪŋks//ˈfærɪŋks/

معنی: حلق، گلو، گلوگاه، حلقوم
معانی دیگر: (کالبد شناسی) گلو

جمله های نمونه

1. The pharynx and right side of the neck were heavily swollen.
[ترجمه Mobina] حلق و سمت راست گردن به شدت متورم شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]حلق و سمت راست گردن به شدت متورم شده بود
[ترجمه ترگمان]گردن و راست گردنش ورم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cocainization of the pharynx relieves the pain in some; when positive, this test confirms the diagnosis.
[ترجمه گوگل]کوکائین کردن حلق درد را در برخی تسکین می دهد در صورت مثبت بودن این تست تشخیص را تایید می کند
[ترجمه ترگمان]انقباض گلو درد را تسکین می دهد؛ وقتی که مثبت باشد، این تست تشخیص را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What method can prevent agnail of child pharynx and larynx?
[ترجمه گوگل]با چه روشی می توان از آگنای حلق و حنجره کودک جلوگیری کرد؟
[ترجمه ترگمان]چه روشی می تواند از agnail شدن گلو و حنجره کودک جلوگیری کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The results showed that microecology of pharynx of rats in polluted environment appeared ch.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که میکرواکولوژی حلق موش صحرایی در محیط آلوده ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که microecology of موش در محیط آلوده به صورت ch ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To assess the pharynx and larynx appearance, the inaccurate reason and treatment of agranulocytic angina.
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی ظاهر حلق و حنجره، علت نادرست و درمان آنژین آگرانولوسیتیک
[ترجمه ترگمان]هدف برای ارزیابی حلق و ظاهر حنجره، دلیل نادرست و رفتار آنژین آنژین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. RESULTS Klebsiella were isolated from pharynx and sputum.
[ترجمه گوگل]ResultsKlebsiella از حلق و خلط جدا شد
[ترجمه ترگمان]نتایج، از حلق و خلط جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The "forward" face guard theory and "backward" pharynx sound theory, developed from the Italian traditional Bel Canto, are the core threads that run through all ideas in various vocal music schools.
[ترجمه گوگل]تئوری محافظ صورت "به جلو" و تئوری صدای حلق "عقب"، که از بل کانتو سنتی ایتالیایی توسعه یافته است، رشته های اصلی هستند که در تمام ایده ها در مدارس مختلف موسیقی آوازی جریان دارند
[ترجمه ترگمان]\"جلو\" نظریه گارد رو به جلو و حلق \"پشت\"، که از \"Bel Canto\" ایتالیایی ساخته شده است، the هستند که از تمام ایده ها در دانشکده های موسیقی صوتی مختلف اجرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mucous epithelium of pharynx in the catfish Silurus meridionalis Chen belongs to multilayer epithelium tissue and consists of many types of cells, most of which are complicated mucous cells.
[ترجمه گوگل]اپیتلیوم مخاطی حلق در گربه ماهی Silurus meridionalis Chen متعلق به بافت اپیتلیوم چندلایه است و از انواع مختلفی از سلول ها تشکیل شده است که اکثر آنها سلول های مخاطی پیچیده هستند
[ترجمه ترگمان]بافت پوششی (بافت پوششی)در گربه ماهی کانال meridionalis چن متعلق به بافت پوششی به بافت پوششی است و شامل بسیاری از انواع سلول ها می باشد که بیشتر آن ها سلول های mucous هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cause nose lung to reflex syndrome, occurrence bazoo pharynx jams, choke with resentment not the expression of easy.
[ترجمه گوگل]علت ریه بینی به سندرم رفلکس، بروز مربا حلق بازو، خفگی با خشم بیان آسان نیست
[ترجمه ترگمان]علت بیماری بینی، سندرم reflex، occurrence bazoo، jams jams، با خشم و رنجش از حالت عادی خفه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Xinhuang tabella in treating pharynx toxic reaction of radiotherapy in 50 patients with cephalocervical tumor.
[ترجمه گوگل]Tabella Xinhuang در درمان واکنش سمی حلق پرتودرمانی در 50 بیمار مبتلا به تومور سفالوسرویکال
[ترجمه ترگمان]Xinhuang tabella در درمان با حلق، واکنش سمی of را در ۵۰ بیمار مبتلا به تومور cephalocervical درمان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Scan slices were performed from oral pharynx (lower border of second cervical vertebra) to suprasellar cistern by axial CT scans and axial, sagittal and coronal MRI scans.
[ترجمه گوگل]برش های اسکن از حلق دهان (مرز پایینی مهره دوم گردنی) تا مخزن سوپراسلار توسط سی تی اسکن محوری و اسکن MRI محوری، ساژیتال و کرونال انجام شد
[ترجمه ترگمان]قسمت های پویش از حلق شفاهی (مرز پایینی از مهره های گردن دوم)تا suprasellar با scans محوری و axial،، sagittal و coronal MRI انجام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bear pharynx pharynx slobber said:" I guess five block. "
[ترجمه گوگل]حلق حلق خرس slobber گفت: "من حدس می زنم پنج بلوک "
[ترجمه ترگمان]حلق (حلق)، حلق (حلق)، می گوید: \" من پنج بلوک را حدس می زنم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bring cold best way arousing because of pharynx and larynx pain under control?
[ترجمه گوگل]سردی بهترین راه بیدار شدن را به دلیل درد حلق و حنجره تحت کنترل داشته باشید؟
[ترجمه ترگمان]به خاطر حلق و درد حنجره که تحت کنترل است، بهترین راه را ایجاد کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلق (اسم)
fauces, throat, windpipe, gorge, pharynx

گلو (اسم)
fauces, throat, throttle, lane, gorge, gullet, pharynx

گلوگاه (اسم)
gorge, pharynx

حلقوم (اسم)
larynx, pharynx

تخصصی

[علوم دامی] حلق .
[زمین شناسی] گلو،حلقوم الف) بخش متمایزی از جهاز هاضمه بسیاری از بی مهرگان مانند گذرگاه لوله ای موجود میان دهان و حفره گوارشی یک مرجان هشت وجهی یا لوله دهانی موجود در برخی شعاعیان فائودارین ب) بخشی از جهاز هاضمه مهره داران که حفره دهانی آنها را به مری وصل می کند. دیواره های این بخش در نمونه های آبزی از آبششها محافظت می کند.

انگلیسی به انگلیسی

• upper part of the throat that connects the mouth and nasal passages with the esophagus (anatomy)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pharynx
✅️ صفت ( adjective ) : pharyngeal
✅️ قید ( adverb ) : _
[پزشکی] گلو، حلق: گذرگاه طبیعی ورود غذا به مری و ورود هوا به حنجره
اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
...
[مشاهده متن کامل]

gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder : مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس

مربوط به حلق و گلو
حلق

بپرس