rust

/ˈrəst//rʌst/

معنی: زنگار، زنگ، زنگ زدن، پوسیدن
معانی دیگر: از دست دادن کارایی، زنگ زدگی (واقعی یا مجازی)، پوسیدگی، (کشاورزی) زنگ گیاهی (که توسط قارچ های uredinales ایجاد می شود)، زنگار گرفتن، (در اثر فساد یا به کار نرفتن و غیره) خراب شدن، از کار افتادن، زنگ زده شدن، زنگارگون کردن یا شدن، قهوه ای مایل به قرمز شدن یا کردن، (آهن و پولاد) زنگ (fe2o3 یا fe(oh)3)، (سایر فلزات) زنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the orange-red coating that forms on metal surfaces because of oxidation of the iron in their contents, by exposure to air and water.

(2) تعریف: any of several plant diseases marked by reddish brown or black spots on the leaves, stems, and other parts, or the parasitic fungi that cause these diseases.

(3) تعریف: any impairment or deterioration through disuse or neglect, as of ability or morals.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rusts, rusting, rusted
(1) تعریف: to corrode or become rusty.

(2) تعریف: to suffer impairment or deterioration, as by disuse or neglect.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to corrode or oxidize (a metal).

جمله های نمونه

1. rust fungus
قارچ مولد زنگ گیاهی،قارچ زنگ آور

2. rust had eaten right through the fenders
زنگ کاملا گلگیرها را خورده (و سوراخ کرده) بود.

3. the rust of time
زنگ زدگی (یا کهنگی) در اثر گذشت زمان

4. wheat rust
زنگ گندم

5. to scratch the rust off the pipe
لوله را ساییدن و زنگ زدگی آن را زدودن

6. a metal that resists rust
فلزی که زنگ نمی زند

7. in october, the leaves slowly rust
در ماه اکتبر برگ ها کم کم زنگارگون می شوند.

8. this alloy has complete immunity to rust
این آلیاژ فلزی نسبت به زنگ زدگی کاملا مقاوم است.

9. read books to keep your mind from rust
برای حفظ مغز خودتان از زنگ خوردگی کتاب بخوانید.

10. he is not a man to let his power rust
او کسی نیست که بگذارد قدرتش کم بشود.

11. oil plays an important role in the inhibition of rust
روغن در جلوگیری از زنگ زدگی نقش مهمی دارد.

12. The mower is covered with rust.
[ترجمه ب گنج جو] این ماشین چمن زن همه جاش زنگ زده، پوسیده.
|
[ترجمه گوگل]ماشین چمن زن با زنگ زدگی پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]درو گر از زنگ آهن پوشیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Idleness makes the wit rust.
[ترجمه گوگل]بیکاری شوخ طبعی را زنگ می زند
[ترجمه ترگمان]Idleness باعث زنگ تفریح میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The metal has corroded because of rust.
[ترجمه گوگل]فلز به دلیل زنگ زدگی خورده است
[ترجمه ترگمان]فلز به خاطر زنگ زدن زنگ زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She scraped the rust off the kitchen knife.
[ترجمه گوگل]زنگ چاقوی آشپزخانه را پاک کرد
[ترجمه ترگمان]او زنگ را از چاقوی آشپزخانه بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This car polish is an effective shield against rust.
[ترجمه گوگل]این پولیش خودرو سپر موثری در برابر زنگ زدگی است
[ترجمه ترگمان]این واکس اتومبیل یک سپر موثر در برابر زنگ زدگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Older cars will begin to rust.
[ترجمه گوگل]خودروهای قدیمی شروع به زنگ زدگی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل های قدیمی تر زنگ خواهند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زنگار (اسم)
blight, rust, patina, legging, verdigris, galligaskins, patine

زنگ (اسم)
corrosion, rust

زنگ زدن (فعل)
smut, ring, stain, corrode, rust, hang up, oxidize

پوسیدن (فعل)
decay, rot, putrefy, corrode, rust, molder, moulder

تخصصی

[عمران و معماری] زنگ - اکسید
[مهندسی گاز] زنگ، زنگ زدن
[زمین شناسی] زنگار - یک اصطلاح انگلیسی برای یک شیل سیاه که توسط اخرا تغییر رنگ داده است.
[نساجی] زنگار - زنگ - زنگ زدن - اکسید شدن

انگلیسی به انگلیسی

• flaky orange coating which forms on metal due to the oxidation of iron; fungal disease of plants characterized by reddish or brown spots on the leaves and stem (botany)
become corroded due to the oxidation of iron, become rusty
rust is a brown substance that forms on iron or steel which has been in contact with water and which is in the process of gradually decaying.
when a metal object rusts, it becomes covered in rust.

پیشنهاد کاربران

[کشاورزی و باغبانی]
زنگار گیاهی
۱. یک زبان برنامه نویسی پرسرعت چند منظوره
۲. یک بازی ویدیویی به سبک کانتر سترایک
۳. به عنوان واژه شناسی به معنی زنگ زدگی فلز یا زنگ زدن هست
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
راست
Rust یک زبان برنامه نویسی چند پارادایم است، شبیه به C .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rust / rustic / rusticity / rustiness
✅️ صفت ( adjective ) : rustic / rusted / rusty
✅️ قید ( adverb ) : rustily
میوه ای که قسمت هایی ازش قهوه ای شده. به اون قسمت ها rust میگن
تحلیل رفتن
زنگ زدگی , زنگ زدن
– Remove all the rust with a wire brush
– Iron reacts with water and air to produce rust
- One great advantage of this metal is that it doesn't rust
– Years of being left out in the rain had rusted the metal chairs
اسم یک زبان برنامه نویسی محصول موزیلا
rust ( خوردگی )
واژه مصوب: زنگ 3
تعریف: محصول خوردگی که در نتیجۀ فرایند برق شیمیایی/ الکتروشیمیایی در مجاورت آب و اکسیژن پدید می آید
زنگ زدگی

بپرس