swindle

/ˈswɪndl̩//ˈswɪndl̩/

معنی: فریب، تقلب، کلاه برداری، گوش بری کردن، گول زدن، مغبون کردن
معانی دیگر: کلاهبرداری کردن، به جیب زدن، تلکه کردن، کنوریدن، آورند

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: swindles, swindling, swindled
(1) تعریف: to cheat, esp. by deceit; dupe.
مترادف: burn, cheat, clip, con, cozen, defraud, dupe, fleece, gull, rook
مشابه: bamboozle, bilk, deceive, diddle, euchre out, gyp, humbug, rip off, rogue, thimblerig

- The nephew swindled the old man of all his property.
[ترجمه مهرزادکاری] خواهرزاده/برادرزاده ( مذکر ) پیرمرد تمام دارایی او را بالا کشید.
|
[ترجمه گوگل] برادرزاده از پیرمرد کل دارایی اش کلاهبرداری کرد
[ترجمه ترگمان] برادرزاده صاحب آن پیرمرد تمام مایملک خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to obtain by using deceit or fraud.
مترادف: embezzle
مشابه: cheat, filch, rip off

- The forger swindled the money from the government.
[ترجمه گوگل] جاعل از پول دولت کلاهبرداری کرد
[ترجمه ترگمان] جاعل پول را از دولت پول درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to practice deceit or fraud, esp. in order to obtain money or property.
مترادف: cheat, cozen
مشابه: deceive, overreach
اسم ( noun )
مشتقات: swindlingly (adv.), swindler (n.)
• : تعریف: a fraudulent act or scheme, esp. for obtaining money or property.
مترادف: con, confidence game, fraud
مشابه: cheat

جمله های نمونه

1. an artful swindle
گوشبری نیرنگ آمیز

2. a real estate swindle
گوشبری در معاملات املاک

3. i had the distinct impression that he was going to swindle me
احساس مشخصی داشتم که می خواهد کلاه سرم بگذارد.

4. I don't want to get involved in a swindle.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم درگیر یک کلاهبرداری شوم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم دخالت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fraud-squad officers are investigating a £ 6 million swindle.
[ترجمه گوگل]افسران تیم کلاهبرداری در حال بررسی یک کلاهبرداری 6 میلیون پوندی هستند
[ترجمه ترگمان]افسران ضد کلاهبرداری در حال تحقیق در مورد یک میلیون پوند دزدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That swindle soured a great many potential investors.
[ترجمه گوگل]این کلاهبرداری بسیاری از سرمایه گذاران بالقوه را متحمل شد
[ترجمه ترگمان]این موضوع باعث تلخ شدن سرمایه گذاران بالقوه زیادی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She inveigles Paco into a plot to swindle Tania out of her savings.
[ترجمه گوگل]او پاکو را در توطئه ای برای کلاهبرداری از تانیا از پس اندازش درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]اون \"پاکو\" رو زد به یه توطئه برای گول زدن \"Tania\" از پس her
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since that is nothing short of a swindle, should not the Minister stop it?
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این یک کلاهبرداری کم نیست، آیا وزیر نباید جلوی آن را بگیرد؟
[ترجمه ترگمان]چون این کار کوتاهی نیست، مگر نه که جناب وزیر این کار را بکند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He knew the milk deal was a swindle, the handbills another fraud.
[ترجمه گوگل]او می‌دانست که معامله شیر یک کلاهبرداری است، و دستمزدها تقلب دیگری است
[ترجمه ترگمان]او می دانست که این معامله، کلاه برداری است، و یک کلاه برداری دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The whole property development proposal was a swindle. They never intended to build anything.
[ترجمه گوگل]کل پیشنهاد توسعه ملک یک کلاهبرداری بود آنها هرگز قصد ساختن چیزی را نداشتند
[ترجمه ترگمان]طرح کلی توسعه ملک یک تقلب بود آن ها هرگز قصد نداشتند چیزی بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their constitutional government is a swindle.
[ترجمه گوگل]حکومت مشروطه آنها کلاهبرداری است
[ترجمه ترگمان]دولت قانون اساسی آن ها یک تقلب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Humour softened a swindle as moonlight beautified the shapeless streets of the Western town.
[ترجمه گوگل]طنز یک کلاهبرداری را نرم کرد زیرا نور ماه خیابان های بی شکل شهر غربی را زیبا می کرد
[ترجمه ترگمان]در خیابان های غرب شهر غربی، زیر نور مهتاب، زیر نور مهتاب swindle می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reason is simply that it is a swindle.
[ترجمه گوگل]دلیلش این است که کلاهبرداری است
[ترجمه ترگمان]دلیلش این است که کلاه برداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Assumption Swindle is one of the most ingenious and versatile principles in mentalism .
[ترجمه گوگل]فریب فرض یکی از مبتکرانه ترین و همه کاره ترین اصول در ذهنیت است
[ترجمه ترگمان]صعود مریم به آسمان یکی از the و versatile اصول در mentalism است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

تقلب (اسم)
malversation, slur, fakery, deception, fraud, swindle, skullduggery, skulduggery

کلاه برداری (اسم)
fraud, spoof, swindle, defraudation, gaud, fraudulence, sharp practice

گوش بری کردن (فعل)
swindle, shark

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

مغبون کردن (فعل)
cheat, deceive, gull, diddle, swindle, thimblerig

تخصصی

[زمین شناسی] ترفند
[حقوق] تقلب کردن، مغبون کردن، کلاهبرداری کردن، فریب، خدعه، تقلب
[آمار] ترفند

انگلیسی به انگلیسی

• cheating, fraud, deception
defraud, cheat, deceive, con
if someone swindles you, or swindles money out of you, they deceive you in order to get money or something valuable from you. verb here but can also be used as a count noun. e.g. i'm afraid we have been the victims of a monumental swindle. ...the complexities of unravelling this hugely complicated international swindle.

پیشنهاد کاربران

To swindle means to deceive or cheat someone out of money or possessions through fraudulent or dishonest means. The term “swindle” is often used to describe a deliberate act of deception or trickery.
...
[مشاهده متن کامل]

کلاهبرداری
فریب دادن یاخیانت کردن به کسی با تصاحب پول یا دارایی او از طریق کلاهبرداری یا اقدامات غیر صادقانه
کلاه برداری کردن
اغلب برای توصیف یک عمل عمدی فریب یا حیله استفاده می شود.
***************************************************************************************************
مثال؛
“He swindled his business partner out of thousands of dollars through a complex investment scheme. ”
In a discussion about consumer protection, one might warn, “Beware of online sellers who may try to swindle you by selling counterfeit products. ”
A person sharing their experience might say, “I was swindled by a smooth - talking contractor who promised high - quality work but delivered subpar results. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-cheat/
تلکه کردن
Cheat
اموال کسی را بالا کشیدن،
To use deception to deprive someone of money or possessions.
It was a total rip - off:swindle
سرش کلاه رفت

بپرس