datum endowment fact input information given paid payment(s) amount(s) paid
فارسی به انگلیسی
داده ای
factual
داده پرداز
data processor
داده پردازی
data processing
داده پردازی مرکزی
central processor
داده شناسی
information science
داده گاه جنایی
criminal court
داده کاوی
data analysis
مترادف ها
datum(اسم)
اطلاع، ماخذ، داده
data(اسم)
سوابق، داده، اطلاعات، داده ها، مفروضات، دانسته ها، سراغ
given(صفت)
معلوم، معین، مبتلا، داده
پیشنهاد کاربران
داده ( donn�e ) : آن چه شناخته، پذیرفته شده و معین در یک موضوع و پایه ای است برای استدلال، آزمون یا پژوهش و روشن سازی ناشناخته ها و دانش آفرینی؛ داده، اطلاعات پردازش گردیده و سازمان یافته است. ( https://www. cnrtl. fr ) ( Petit Robert. 1990 )
از واژه پارسی باستان dadeheti به چم دادن می آید و در لاتین به datum دگرریخت یافته و به data انگلیسی بدل گشته است
( کامپیوتر ) اطلاعات خام اولیه - اطلاعات قبل از پردازش
در زبان کوردی به خواهر بزرگتر "داده" میگویند ( ابجی ) یا در کل دختر یا زن بزرگتر را به این اسم صدا میکنند تلفظ:dada
اطلاعات
در زبان کردی معمولا به خواهر بزرگتر داده گفته می شود و علاوه بر آن به نشانه احترام قبل از اسم خانم ها بکار می رود بنوعی داده همان کلمه فارسی خانم است