زبر

/zebar/

    coarse
    rough
    upper part
    top
    the vowel sign
    bristly
    grainy
    granular
    gritty
    gross
    sur-
    up
    prickly
    shaggy
    splintery
    super-
    supra-
    thick
    the vowel-sign

فارسی به انگلیسی

زبر بری کردن
rough-hew

زبر شدگی
granulation

زبر شدن
rough, roughen

زبر مو
whisker

زبر نگاره
superscript, superscription

زبر نگاری
superscription

زبر نگاشت
superscript

زبر و چروکیده
weather-beaten

زبر و خارش اور
scratchy

زبر و دارای فرهای ریز
crisp

زبر و زرنگ
hotshot, rough-and-ready, tomboy, twee, quick, active

زبر و فنرسان
unruly

زبر و کوتاه
stubby

مترادف ها

rough (صفت)
ناهنجار، درشت، خشن، سترگ، زمخت، زبر، نا هموار، حدسی

coarse (صفت)
ناهنجار، درشت، بی ادب، خشن، زمخت، غلیظ، زبر

prickly (صفت)
تیغ دار، زبر، خراش دهنده

stark (صفت)
سفت، کامل، حساس، شاق، خشن، رک، قوی، شجاع، زبر، پاک، خشک و سرد

stubby (صفت)
ریشه دار، زبر، پر از کنده درخت، سیخ سیخ

bristly (صفت)
زبر، دارای موی زبر، جنگی

scaly (صفت)
زبر، نا هموار، پولک دار، فلس مانند، فلس فلس

ragged (صفت)
کهنه، خشن، زبر، نا هموار، ناصاف، پاره پاره، ژنده

russet (صفت)
زبر، خرمایی، سنجابی

shaggy (صفت)
ژولیده، زبر، مویی، درهم، مودار، پشمالو، کرک شده، مو دراز

coarse-grained (صفت)
درشت، زبر، دارای دانه خشن، ناصاف

scabrous (صفت)
زننده، هرزه، خشن، زبر، نا هموار، پوسته پوسته، دان دان

stubbly (صفت)
زبر، پرمو، نتراشیده، پوشیدهاز کاهبن، شبیه کاهبن

پیشنهاد کاربران

زبان لری گویش کهگیلویه و بویراحمدی
زبر
درب derb
دردرین derderin
زبر به معنی زرنگ هم هست
واژگان پارسی ( بَر، زبَر ) با واژه آلمانی ( ueber : بخوانید اوبر یا اوبا به معنای بالایِ ) از یک بُن و ریشه هستند. در زبان پارسی ( بَر ) بیشتر برای اشاره به ( بر روی ) بکار می رود ( سایش با رویه یا سطح ) که برابر آن در زبان آلمانی ( auf ) می باشد. و ( زِبَر ) با واژه ( ueber ) هم از دید ریخت شناختی و هم از دید معناشناختی با یکدیگر همسانند؛ چراکه هر دو به بالا اشاره دارند و پادواژه ی هر دوی آنها ( زیر ) در پارسی و ( unter ) در آلمانی است. ( ueber ) در زبان آلمانی نیز به ورنامِ پیشوندِ کارواژه نیز بکار می رود، درست بمانند پادواژه ی آن یعنی unter . برای نمونه: uebertragen، uebergehen، ueberfahren و. . . unterbrechen، untermauern و. . .
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان پارسی نیز ما از پیشوند ( زیر ) در بسیاری از جاها بهره می بریم. بمانند: زیرگرفتن، زیرآوردن و. . .
( بالا ) نیز در جاهایی بکار می رود: برای نمونه: بالا آمدن، بالا کشیدن و. . .
( ( پیشنهاد: بکارگیریِ پیشوند ( زبر ) پیش از کارواژگان ( فعل ها ) می تواند در کنارِ افزایش نوواژگان به نازک بینی و دقت بیشتر در معنای واژگان یاری برساند. ) )
نکته1: ( زبر ) خود از دو پیشوند یعنی ( از ) و ( بر ) ساخته شده است که نیاز به یادآوری است که دو پیشوند کارواژه باهم، پیشوند دیگری می سازند: برای نمونه: اَندر ( اَن/دَر ) ، درهم ( دَر /هم ) ، برهم ( بر / هم ) و. . . که از این دید زبان پارسی در پیوند با زبانهای اروپایی توانمند تر هست ( برای نمونه :inter که خود از اَندَر گرفته شده است و هندواروپایی است. ( درهم تنیدن، درهم آمیختن، برهم زدن و. . .
نکته 2: در زبان آلمانی ueber به گونه ی ( umlaut ) روی ( u ) می باشد یعنی uber که دو تا نقطه روی آوای u می نشیند که شوربختانه در صورت نوشتن در این تارنما چاپ نمی شود، از همین رو معادل آن یعنی ue را بکار بردم.

بالا. ارتفاع. مخالف زیر

بالا. ارتفاع. مخالف زیر
پایین . فوق . زیر .
نخراشیده
زَبَر: در پهلوی هچ اپر ( hačapar ) بوده است که واژه ای آمیغی و ساخته شده از دو پاره ی هچ ( از ) /اَپَر ( =بر ) .
بخواهم از او کین فرخ پدر
کنم پادشاهیش زیرو زبر
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۱. )
Abrasive

بپرس