صادر کردن


    emit
    irradiate
    to issue
    to export

فارسی به انگلیسی

صادر کردن حکم توقیف ملک
attach

صادر کردن حکم خرابی ساختمان متزلزل
condemn

صادر کردن رای قانونی
adjudicate

صادر کردن کالا و خدمات
export

مترادف ها

issue (فعل)
انتشار دادن، صادر شدن، فرستادن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن، رواج دادن

publish (فعل)
منتشر کردن، منتشر شدن، صادر کردن، چاپ کردن، منتشر ساختن، طبع ونشر کردن

export (فعل)
بیرون بردن، صادر کردن

send out (فعل)
خارج کردن، فرستادن، اعزام کردن، صادر کردن

پیشنهاد کاربران

صدور
بنا نهادن، برنهادن، برپاکردن
بیرون دادن،
فرمودن
اکسپرت
انتقال دادن

فرمایش کردن برابر صادر کردن

بپرس