ضد

/zedd/

    contrary
    opposite
    antagonist
    antonym
    contradictory
    opposite or opposed
    anti
    counter
    anti-
    converse
    counter-
    cross
    head
    inimical
    proof _
    repellent

فارسی به انگلیسی

ضد اب
impermeable, waterproof

ضد ابستنی
contraceptive

ضد اتش
flameproof

ضد اتمی
antinuclear

ضد اسید
antacid

ضد اطلاعات
counterintelligence

ضد افسردگی
antidepressant

ضد انعقاد خون
anticoagulant

ضد انقلاب
counterrevolution

ضد انقلابی
counterrevolutionary

ضد باران
rainproof

ضد بو
deodorizer, deodorant

ضد بودن
oppose

ضد تانک
antitank

ضد تراست
antitrust

ضد تورم
deflation

ضد تورمی
deflationary

ضد توطئه
counterplot

ضد تکنولژی
luddite

ضد جاسوسی
counterespionage

مترادف ها

opponent (اسم)
طرف، مخالف، حریف، خصم، عدو، ضد، منازع، طرف مقابل، معارض

adversary (اسم)
مدعی، دشمن، مخالف، رقیب، حریف، خصم، عدو، هم اورد، ضد، مبارز

hostile (اسم)
دشمن، عدو، ضد

foe (اسم)
دشمن، مخالف، حریف، خصم، عدو، ضد

antagonist (اسم)
دشمن، مخالف، رقیب، خصم، عدو، هم اورد، ضد

opposite (اسم)
ضد

contrast (اسم)
ضد، مخالفت، تضاد، مقابله، همسنجی، کنتراست، تقابل، تباین

antagonistic (صفت)
مخالف، ضد، متخاصم، ستیزه جو، خصومت امیز، مخالفت امیز، رقابت امیز، ستیزه گر، ستیز گر

opposite (صفت)
ضد، روبرو، وارونه، متناقض، نقیض، مقابل، معکوس، از روبرو

hostile (صفت)
ضد، متخاصم، خصومت امیز

adversary (صفت)
ضد، مبارز، متخاصم

opponent (صفت)
ضد

contrary (صفت)
مغایر، مخالف، ضد، نقیض، مقابل، معکوس

against (حرف اضافه)
با، مجاور، مخالف، ضد، علیه، در برابر، در مقابل، بر، به، برعلیه، برضد، بسوی

counter- (پیشوند)
ضد

anti- (پیشوند)
غیر، مخالف، ضد، علیه، برضد، پاد، بجای، درعوض

پیشنهاد کاربران

پاد=ضد
مانند:پادزهر=ضدزهر یا، پادساعتگرد.
یا پدافند که ترکیبی از پاد=ضد و آفنده=آفت
آ=ضد
مانند:آسیب=ضد سلامتی، سیب به معنی سلامتی هم می باشد. یا آوار که ترکیب آ=ضد و وار که از هموار میاد.
دُش=ضد
مانند:دشمن=ضد من، یا دشنام=ضد نام یا، دشوار
=ضد هموار
ووو. . . . . . . غیره
دو چیز که ضد یکدیگرند نمی توانند در یکجا جمع شوند مثل سگ و گربه که سگ ضد گربه است و نمی توانند در یکجا جمع شوند
ضد یعنی علیه بر ضد یعنی بر علیه
پاد
پد
دش و دوژ که معنی ضد، بد و پلید و زشت را دارد مانند دشمن و دشنام
نمونه هایی از کاربرد پسوندِ �پاد� در گزاره ی زیر:
�بن والاس�، وزیر جنگ انگلیس، روز دوشنبه ۲۷ دی برنامه ی کشورش برای فرستادن جنگ ابزارهای تانک پاد ( ضدِّ تانک ) به اوکرایین را برشمرد ( اعلام کرد ) تا بگفته ی وی، �کی یف� بتواند بهنگام هرگونه یورشی به آن کشور از خود پاسداری ( دفاع ) کند. وی در مَهِستان ( پارلمان ) انگلیس گفت: �ما بر آن شده ایم تا سامانه های جنگ ابزارهای پدافندی ( دفاعی ) سبک زره پاد ( ضد زرهی ) به اوکرایین بدهیم. � وی در پی افزود که نخستین بسته ی ( محموله ) جنگ ابزار نیز در همین روز ( دوشنبه ) به اوکرایین واگذار ( تحویل داده ) شده و شماری از نیروهای انگلیسی در کوتاه مدت به نیروهای اوکراینی آموزش خواهند داد.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در دست کار

در برابر، رودر رو
نمونه ها:
واژه ی �برانگیختگی� در برابر ( در ضدیت با ) واژه ی �آرامش� آرش و مانش می یابد.
این دو تا ( هر دوچیز همسنجی با یکدیگر ) رودرروی ( در ضدیت با ) یکدیگرند.
ناهمتا
با آنکه هر یک از برابرهای یاد شده در بالا را در چارچوب این یا آن گزاره می توان بکار برد، دربرگیرنده ترین برابر واژه از ریشه عربی �ضد� در پارسی، واژه ی �ناهمتا�ست که آن را هم در چارچوب گفت و گو یا نوشته ای ساده می توان بکار برد و هم در چارچوب های دانشورانه و فلسفی بخوبی جایگزین آن واژه ی از ریشه عربی می شود. نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

سخنی منطقی که از چارچوب خود فراتر رفته و به ناهمتای ( ضد ) خود دگردیسه شده است . . .
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ دی ماه ۱۳۹۲
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/01/blog - post_9152. html

در پارسی میانه "پاد"، "ِائبگَت/ - ی"، "پَتیارَگ/ - ی" و "هَمیستار/ - ی" همه به چم ضد و ضدیت آمده اند.
بهترین واژه واژه پاد میباشد و مانند ضدیت ک میشود پادوندی پادمندی یا پادمند و پادوند ک بسیار بهتر از واژه تازی ضد هست
پاد
پاد: ضد
پارادَخش: تضاد، متضاد
پارادَخش واژه ی سرد: متضاد کلمه ی سرد

علیه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یوت ( پهلوی )
ایب ( پهلوی: ایبگَت )
پرَتی prati ( سنسکریت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس