آغاز یک واژه صددرصد پارسی می باشد.
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نامه کی کنم باز
( چکامه پارسی سچه )
شروع پیش درآمد درآمد بدو ابتدا
آغاز از آغیز ( دهان ) که شروع و آغاز دستگاه گوارش است. گرفته شده است. و با کلمه آغوز مترادف است.
بررسیِ کارواژه یِ " آختن/آزیدن" با بُن کنونیِ " آز" /پیشنهادِ واژه به جایِ پیشوندِ آلمانیِ " - ur/Ur "
1 - ما کارواژه یِ " آختن/آزیدن" را با پیشوندها داریم:
1. 1 - " یاختن" با بُن کنونیِ " یاز" :
... [مشاهده متن کامل]
" یاختن" برآمده از کارواژه یِ " اَیاختن" با بُن کنونیِ " اَیاز" است که در آن " اَی" پیشوند است. چنانکه در زیرواژه یِ " اَی" از این تارنما آورده ام، پیشوندِ پارسیِ میانه یِ " اَی" به ریختِ " ی" درآمده است: نمونه " اَیاری به یاری"/ " اَیافتن به یافتن" و. . . .
نکته: کارواژه یِ " اَیاختن/یاختن" را هم از نگرِ ساختاری و هم از نگرِ چمیک ( =معنایی ) با کارواژه یِ " اَیافتن/یافتن" همسنجی کنید.
1. 2 - " فرآختن/فرآزیدن" با بُن کنونیِ " فرآز":
"فرآختن" از پیشوندِ " فر، فرا" به همراه کارواژه یِ " آختن" ساخته شده است. پیشوندِ " فَر/ فَرا" به پیشوندِ "فرَ" از زبانِ اوستایی برمی گردند که به چمِ " پیش، جلو، دور، ورا" بوده است.
1. 3 - " ترآختن/ترآزیدن" با بُن کنونیِ " تَرآز":
" ترآختن/ترآزیدن" از پیشوندِ " تَر، تَرا" به همراه کارواژه یِ " آختن/آزیدن" ساخته شده است. ما در زبان پارسی میانه گونه یِ تراگذرایِ این واژه را داشته ایم: ترازینیتَن ( =تر. آز. ین. یتَن ) که با بازگردانش به پارسیِ کُنونی واژه یِ " ترازاندن" را خواهیم داشت.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . .
2 - ما کارواژه یِ " آختن/آزیدن" را با کارواژه هایِ اوستایی داریم:
ما کارواژه یِ " آختن" را به همراهِ کارواژه یِ اوستاییِ " دا" در واژه یِ " داختن =دا. آختن" از کارواژه یِ " پَرداختن/پردازیدن" داشته ایم.
نکته: در زبانِ اوستایی و پارسی میانه هم آمیختگیِ دو " آ " ، یک " آ" می سازد؛ در اینجا ( دا. آختن = داختن ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3 - ما کارواژه یِ " آختن/آزیدن" را با واژه یِ " اَغ" در " اغرَ = اغ. رَ" از زبانِ اوستایی به چم" نخست، آغاز" داشته ایم. واژه یِ " آغازیدن" برآمده از واژه یِ اوستاییِ " آغ" به همراهِ کارواژه یِ " آزیدن/آختن" است؛ پس ریختِ دیگرِ " آغازیدن"، " آغاختن" می باشد.
با همسنجیِ شماره هایِ 1 و 3 در بالا می توان از " آغ" به عنوانِ پیشوندِ کارواژه بهره برد.
پیشنهاد ( بسیار ارزشمند ) :
من به جایِ پیشوندِ آلمانیِ " - ur " که به امری " آغازین، نخستین، بنیادین" اشاره دارد، پیشوندِ " آغ" را پیشنهاد می کنم. چنین پیشنهادی می تواند در یافتنِ برابرهایی به جایِ واژگانِ " Urelement ، Ursprung، Urbild، Urspracheو. . . " بسیار رهگشا باشد. همچنین می توان از پیشواژه یِ " بُن" یا پیشوندِ " نِ" نیز بهره برد.
واژه آغاز کاملا است ریشه اوستایی و سغدی دارد در عربی می شود البدایة واژه به زبان این واژه یعنی صد درصد پارسی است.
منابع ها. فرهنگ فارسی عمید
Edit
Henning, W. B. ( 1939 ) , “Sogdian Loan - Words in New Persian”, in Bulletin of the School of Oriental Studies[1], volume 10, issue 1, page 98
ریشه ی آغاز از آغوز گرفته شده است به معنای اولین شیر مادر که به بچه داده می شود وچون این شیر را برای سلامت کودک لازم می دانسته اند به آن خیلی اهمیت می داده اند علم پزشکی هم آن را ثابت کرده است در زبان کردی به عمل آغوز دادن به به بچه ( گش ) گفته می شود
در مورد کلمۀ آغاز در زبان فارسی اجتمالاً با کلمۀ Agz آگز ( Ağz ) ترکمنی - Ağızآغیز آذری، استانبولی - Og'izاُگیزاُزبکی - Awızآویز قزاقی، Ooz اُوز قرقیزی= دهانه، مدخل، دهان، سخن، بیان، مقدمه، ابتدا ، و. . . . مرتبط است
... [مشاهده متن کامل]
Ağza= بگو، و. . . فعل امر آغزاماکAğzamak=در مورد چیزی شروع به سخن گفتن کردن، سخن آغازیدن، سخن بر دهان ( زبان ) آوردن، گفتن، بیان کردن، سخن گفتن، صحبت کردن، سرآغاز سخن گفتن، و. . .
sen ol zaddan Ağza سِن اُل زاددان آغزا= تو در مورد آن چیز بگو
sen ol s�y Ağza aldiň indy ony Ağza سِن اُل سُوزی آغزا آلدینگ ایندی اُنی آغزا= تو آن سخن ( کلمه ) را به دهان گرفتی حالا آن را بگو، تو آن کلمه را بر زبان آوردی حالا آن را ادامه بده
ol s�y Ağzady indy mende ol barada Ağzajak اُل سُوزی آغزادی ایندی مِندَ اُل بارادا آغزاجاک= او سخن را آغاز کرد اکنون من هم در آن باره می خواهم بگویم
ol s�zy Ağza diseň men Ağzarin eger اِگِر اُل سُوزی آغزا دیسِنگ مِن آغزارین= اگر بگویی آن سخن را بگو من می گویم ( شروع می کنم، آغاز می کنم )
ol s�z ağz ağza geldy اُل سُوز آغز آغزا گِلدی، ağızdan - ağıza gəldi=آن سخن دهان به دهان آمده،
sen ol s�zy ağzama ağziňy yap سِن اُل سُوزی آغزاما آغزینگی یاپ=تو آن سخن را نگو دهانت را ببند
men bir s�z ağzaiyn من بیر سُوز آغزایین= من سخنی بگویم، من سخنی آغاز کنم
yol ağzy یول آغزی= مدخل راه، دهانۀ جاده، آغاز راه -
واژه آغاز چون آخرش با - ز - تموم میشه پس تورکیه
شاید بپرسید چرا واژه ( آغرَ ) در گذرِ زمان به ( آغ ) در ( آغ. آزیدن ) کوته نویسی شده است؟
پاسخ:
برخی از واژگان در زبان اوستایی - پهلوی که به آوای ( ر ) می انجامند، در گذر زمانِ یا با زدایشِ ( حذفِ ) آواییِ ( رَ ) یا با جایگشت آواییِ ( ر ) با آوایِ پیشین همراه بوده اند؛ برای نمونه:
... [مشاهده متن کامل]
1 - زدایشِ آواییِ ( رَ ) :
واژه ( چنگرَ ) به ( چنگ، چنگال ) ، واژه ( آغرَ ) به ( آغ ) و. . .
2 - جایگشتِ آوایِ ( ر ) با آوای پیشین:
واژه ( وَفر ) به ( برف ) ، ( چَخر ) به ( چرخ ) ، ( سخر ) به ( سرخ ) ، ( جَفر، زفَر ) به ( ژرف، ظرف ) و. . .
پیوست دیدگاه پیشین:
در زبان اوستایی ( آغرَ ) به چمِ ( نخست، آغاز، سرآغاز ) آمده است و ( آغرَوَ ) به چمِ ( کاکول، مویِ سر ) بوده است و تکواژِ ( آز ) نیز بُن کنونیِ کارواژه ( آختن/آزیدن ) است.
چنانکه در رویه 43 از نبیگِ ( فرهنگ واژه های اوستا ) آمده است:
=the onset of something
the beginning of something, especially something bad
پیوست دیدگاه پیشین درباره ( آغ ) در آغازیدن:
آغشتن همعنا با سرشتن می باشد.
آغشتن از ( آغ ) ، ( هشتن ) می باشد که خود نشان می دهد ( آغ ) در زبان پارسی یک پیشوند است.
سر. هشتن ( سرشتن ) =آغ. هشتن ( آغشتن )
سر= آغ
سرشتن بمانند آغشتن، به معنای آمیختن نیز می باشد.
آغازیدن از دو بخش:
1 - آغ ( آغر، آغرا، آغرو )
2 - آزیدن
می باشد بمانند واژگان تَرازیدن، فَرازیدن و . . .
بررسی بخش ها:
1 - ( آغ ) این تکواژ در زبان اوستایی به گونه ی آگرو ( first:agro:نخست، ابتدا ) و
... [مشاهده متن کامل]
( beginning:agrəm:، اغاز، شروع ) و نیز در زبان سانسکریت به گونه ی ( آگرا ) به معنای ( beginning ) و آگرِ ( at the beginning، initially ) و در زبان Ashokan Prakrit به گونه ی آگا ( aga /agga ) و در زبان Old Marathi به گونه aggao می باشد. همه زبانهای یادشده ی بالا هندوآریایی هستند و همچنین در زبان ایرانیِ سغدی نیز واژه آغاز بکار می رفته است.
2 - بررسی بخش دوم آسان است چراکه ( آزیدن ) گونه ی دیگر کارواژه ( آختن ) است چنانکه
می گوییم: فراختن و فرازیدن و. . .
( آختن و آزیدن ) بمانند ( گفتن و گوییدن ) ، به گونه ای است که کارواژه با بُن کنونیَش ستاک می یابد.
آغاز نیز از این نظر بمانند ( تراز، فراز و . . . ) است.
آغاز واژه ای پارسی است غ از پارسی باستان در زبان پارسی بوده حتی فردوسی بزرگ هم در شاهنامه از واژه آغاز چندین بار بهره برده
وقتی چیزی را نمیدانید لطفاً دیدگاه نگزارید
بدو
من در مغولی و قزقیزی و قزاقی و ایغوری و ازبکی و تاتاری و ترکی استامبولی جستجو کردم همگی یا باشی بود یا بشلانشی و ایخیل و این دست واژه های بود و هیچ کدام یک واژه زیبا مانند اغاز در زبانشان نبود - اخر کسی که بچشم میگوید گوز سخن گفتن چه داند
واژه ی آغاز از ریشه فعلی گاز هست به چم استارت زدن دویدن و پیشوند ( آ ) .
منبع: Etymological Dictionary of the Iranian Verb
این که واژه ای در فارسی مانند واژه ای در زبان تورک و مغولی باشد دلیل بر ریشه ی مشترک نیست زیرا این دو زبان از دو خانواده ی زبانی جدا هستند.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه ی واژه های فارسی با هندی و یونانی اشتراک دارد. زیاد اسرار نکنند که زبان ایرانی را با زبان های مغولی پیوند دهند زیرا پایه ی دانشیک ندارد و فقط چهار تا بیسواد این ها را باور میکنند .
اگر آغاز ترکی بود فردوسی آن را آن هم به این تعداد فراوان در شاهنامه به کار نمی برد در ظاهر نخستین بار هم رودکی شاعر سامانیان پارسی زبان در سروده هایش آن را به کار برده که نشان از پارسی بودن آغاز است. به
... [مشاهده متن کامل] دشمن بر ( پر ) از خشم آواز کرد تو گویی مگر تندر آغاز کرد رودکی /// همچنین واژه بدآغاز که به معنای بدنهاد و بدسرشت آمده.
مترادف:شروع
متضاد:پایان
آغاز شروع ابتدا اول
1. شروع
2. ابتدا
ابتدا، اوان، اوایل، اول، بدایت، بدو، سرآغاز، شروع، عنفوان، فاتحه، مبدا، مطلع، مقدمه، نخست
ابتدا
شروع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)