حاسوس

لغت نامه دهخدا

حاسوس. ( ع اِ ) جاسوس و بعضی گفته اند با مهمله جاسوس است در خیرو نیکی و با معجمه در شرو بدی. || ( ص ) مرد بدیُمن. ( منتهی الارب ). || قحطسال سخت.

فرهنگ فارسی

مرد بدیمن سال قحط جاسوس

پیشنهاد کاربران

بپرس