حانه

لغت نامه دهخدا

( حانة ) حانة. [ ن َ ]( معرب ، اِ ) معرب خانه. || دکان می. ( منتهی الارب ). دکان می فروش. ( مهذب الاسماء ). خانه خَمّار.میخانه. ( زمخشری ). دکان خمار و غیر او. میکده. خراب گاه. دکان شراب. ج ، حانات. ( زمخشری ) ( منتهی الارب ).

حانة. [ حان ْ ن َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی مؤنث از حنین. || ناقه که از جدایی بچه خود بنالد. || ناقة: ما له حانة و لا آنة؛ او را نه ناقه ونه گوسفند است ؛ ای لا ناقة و لا شاة. ( منتهی الارب ).

حانة. [ ن َ ] ( اِخ ) نقطه و محلی است در حدود خابور و نصیبین ، که آب هرماس از آن می گذرد. رجوع به نزهةالقلوب ص 226 شود.

فرهنگ فارسی

نقطه و محلی است در حدود خابور و نصیبین که آب هرماس از آن میگذرد

پیشنهاد کاربران

بپرس