خلاقیت

/xallAqiyyat/

مترادف خلاقیت: آفرینشگری، ابتکار، ابداع، سازندگی

برابر پارسی: آفرینش گری، آفرینشگری، نوآفرینی، نوآوری

معنی انگلیسی:
creativeness, creativity, ingenuity, invention, inventiveness, originality, creative power, creatorship

لغت نامه دهخدا

خلاقیت. [ خ َل ْ لا قی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) خلق کردن. آفریدن. بوجود آوردن.

فرهنگ فارسی

خلق کردن آفریدن

فرهنگستان زبان و ادب

{creativity} [زبان شناسی] امکان ساختن صورت های جدید بدون استفاده از قواعد رایج زبان

دانشنامه عمومی

خلاقیت یا آفرینندگی توان ساختن یا خلق نمودن چیزی نو است، راهکاری نو برای حل یک مشکل، یک روش یا یک دستگاه نو، یا یک شیء یا فرم نو هنری. [ ۱] «خلاقیت بشر تعریفی از قابلیت های اقتصاد، زندگی، فناوری، صنایع نو، ثروت نو و کلیهٔ چیزهایی است که از یک اقتصاد خوب جریان می گیرند. خلاقیت چند وجهی و چند بعدی است. فقط محدود به یک نوآوری فناورانه یا یک مدل کسب وکار نوین نیست. چیزی نیست که بتوان آن را در یک جعبه نگه داشت و هنگامی که کسی وارد دفتر کار می شود آن را باز نمود. خلاقیت شامل انواع متمایز فکرکردن و عاداتی است که بایستی هم در افراد و هم در جامعه گرداگرد آن ها کاشته شود. »[ ۲]
خلاقیت مهم ترین و اساسی ترین قابلیت و توانایی انسان و بنیادی ترین عامل ایجاد ارزش است که در همهٔ ابعاد و جوانب زندگی وی نقش کاملاً حیاتی ایفا می کند. خلاقیت و نوآوری از والاترین ویژگی های انسان است. همهٔ علوم، تولیدات، فناوریها، صنایع، ابداعات، اختراعات، هنرها، ادبیات، موسیقی، معماری و به طور کلی اساس انواع تمدن ها از ابتدا تاکنون و کلیهٔ دستاوردهای بشری، جلوه های گوناگونِ خلاقیت و نوآوری است. تمدن انسانی و زندگی وی بدون خلاقیت امکان پذیر نیست. توسعه خلاقیت هر فردی میلیاردها سلول مغزی دارد و ما انسانها تنها از یک میلیونیوم ان سلولها در زندگی بهره میگیریم حتی نامدارترین دانشمندان هم از تعداد کمی سلول مغزی خود استفاده میکنند . پس همه ما اگر راهی را برای بهره گیری بیشتر از سلولهای مغزی خود پیدا کنیم میتوانیم خلاق باشیم . این راه در ادبیات کارآفرینی خلاقیت نام دارد
خلاقیت در عربی معادل واژه ابداع است که در زبان فارسی ابداع مترادف خلق ( خروجی خلاقیت ) است.
خلاقیت مفهومی است که تعریف آن در طول زمان تغییر کرده است و پژوهشگران مختلف تعاریف متعددی برای آن ارائه نموده اند که البته اشتراک معنایی زیادی دارند. «خلاقیت به عنوان یک فرایند ذهنی تعریف شده است که افراد را قادر می سازد تا دربارهٔ ایده های نوین و کاربردی فکر کنند. »[ ۳] «خلاقیت معمولاً به عنوان کلید اثر بخشی سازمان و یک الزام برای موفقیت طولانی مدت تعریف شده است. »[ ۴] [ ۵] خلاقیت یک مهارت ذهنی ( پایا ) یا یک فرایند ( پویا ) است که ما را برای ایجاد هرگونه ایده جدید در هر زمینه تجهیز می کند. پس خلاقیت اساساً شاخه دانش یا علم نیست. در عوض، این مهارتی است که ممکن است از طریق روش های مختلف بهبود یابد. [ ۶]
عکس خلاقیتعکس خلاقیت
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

ابتکار

پیشنهاد کاربران

خلاقیت به زبان سنگسری
خّلاق khelagh
عاقّل aaghel
موبتِکِر mobteker
نوه آور not aver
آفریننده aferinendeh
مختِرِه mokhtereh
زمانه تاریخ خلاقیت شگفتی عجیب در جام
ز هر نوآوری در هر زمینه شکوفایی آید سر انجام
...
[مشاهده متن کامل]

ز هر پیشرفت بشر خلاقیت در خط اول کلام
خلاقیت افضل صفات در انسان والامقام
در هر زمینه خلاقیت بهار فرمان حق در کلام
ز خلاقیت ارزش ها شکوفا ز مخلوق نیکو نام
خلاقیت یک گرایش فطری در بشر لطیف چون اشعار خیام
ز خلاقیت وافر دنیا در فکر چون جنگل پر اشجار
ز تمدن هر نسل واصل ز خلاقیت آید با احترام
ز پیشرفت فن وتکنیک زائد ز خلاقیت ز افراد خوش نام
ز هر ابزار در رفع مشکل بشر خلاقیت در رأس الهام
ز اسرار خلاقیت بسیار انشا در بر نوآوری عرضه اندام
یکی گوید ز الهام است از سوی حق ختم کلام
دیگری گوید ز فعالیت مغز خلاقیت را هست ارتقای مقام
ز هر چه باشد اسرار خلاقیت انسان را می برد بر بام
بر رفع مشکل جامعه خلاقیت در سبد پر از پیام
نوآوری و خلاقیت ز نعمت حق بر انسان والامقام
ز چند گرایش در انسان خلاقیت افضل صفاتبر هر انسان با اهتمام
پارسی ز هر صفت و گرایش در انسان خلاقیت احیا تمدن بشر در هر مرام
فطرت انسان گرایش به خلاقیت بر رفع مشکل رسیدن به مقام

فرافریننده:خلاق
تشکیل شده از پیشوند "فَر"به معنای بسیار و بالا آفرین پسوند فاعلی "اَنده"
فرافرینی:خلاقیت
فرافریدن:خلاقیت به خرج دادن
می فرافریند:خلاقیت به خرج می دهد
فرافرید:خلاقیت به خرج داد
آفریدن بر وزن آوریدن.
آفرنده: خالق، بر وزن آورنده.
آفرنداک: خلاق، آنکه بسیار می آفَرَد.
آفرنداکی: خلاقیت. [ صیغه ی مبالغه ی نسبی پارسی ].
این واژه را نادرست گردان کرده اند، بیرون از آیین گردان پارسی هد. یعنی بدون قانون گردان شده اد.
آفریننده، یک مشتق نادرست.
آفرنداکی: خلاقیت.
ترسو خَلّاقیّت ندارد وخلّاق نمیشه!
یا خودش تکرار میکنه یا دیگران "کپی پیست" میزنه!
ابداع . . . . . ابتکار . . . . . . نواوری. . . . . .
فرآیند تفکری است که در جهت ایجاد اندیشه ها به ما کمک میکتد
( اصطلاحات مدیریت ) توانایی ابتکار و ابداع
به نظر من خلاقیت به معنای آن چیزی که در آن ابتکار به خرج رفته است می باشد
آفرینندگی و آفریدگری
آفرینش بجای خلقت که نام کارواژه ( اسم مصدر ) است مینشیند و و خالق و خلاق ( باب فعال = بسیار انجام دهنده ی کاری ) به چم آفریننده / آفریدگار هستند و بر این پایه، خلاقیت همان آفریدن نیست و کاروری در آفریدن است پس آفرینندگی و آفریدگری در خور آن است. هر واژه ای باید در جای خودش بنشیند
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس