هتن

لغت نامه دهخدا

هتن. [ هََ ] ( ع مص ) هتنت السماء هتناً؛ باریدن ابر. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( تاج العروس ). || پیاپی باریدن ابر. باریدن ابر مانند هطل یا فوق آن. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ). || سست و پیوسته باریدن ابر. || باریدن ابر ساعتی و سپس سست شدن و سپس باز باریدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). این کلمه مبدل هتل باشد، چه تبدیل لام به نون و نون به لام ، نزد پیشینیان امری بسیار معمول و مشهور بوده است : هتلت السماء و هتنت. ( نشوءاللغة ص 51 ). هتون. هتنان. تهتان. هتل. هتول. هتلان. تهتال. هطل. هطلان. تهطال. رجوع به هریک از این کلمات شود.

هتن. [ هَُ ت ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ هاتن و هتون. ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( منتهی الارب ). رجوع به هر یک از این کلمات شود.

هتن. [ هَُ ت ْ ت َ ] ( ع اِ ) ج ِ هاتن و هتون. ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ) ( معجم متن اللغة ) ( منتهی الارب ). رجوع به هریک از این کلمات شود.

فرهنگ فارسی

هاتن و هتون

پیشنهاد کاربران

هتن همان هوتن بوده نامی که در ایران قدیم به روی افراد میگذاشتند نامی ایرانی هو به معنی خدا رب الله

بپرس