واردن

لغت نامه دهخدا

واردن. [ دَ ] ( اِ ) واردان. وردنه. چوبی است که دو سر آن باریک و میان گنده می باشد و خمیر نان را بدان پهن سازند و عربان ثوینا میگویند. ( از برهان ) ( از آنندراج ). وردنه چوبی که بدان خمیر نان را پهن کنند. ( ناظم الاطباء ). || قابله و ماماچه. ( ناظم الاطباء ). واردین.

فرهنگ فارسی

(اسم ) چوبی کمه دو سر آن باریک و میانش ضخیم است و خمیر نان را بوسیل. آن تنک سازند .

پیشنهاد کاربران

( واردَن ) کارواژه ای در زبان پارسی می باشد که بیشتر با پیشوند همراه می باشد ( بُن کنونی: وار ) .
برای نمونه:
فراواردَن ( فرا ( پیشوند ) /واردَن ( کارواژه ) ) . . . . . ( فراوار )
اوزواردَن ( اوز ( پیشوند ) /واردَن ( کارواژه ) ) ) . . . ( اوزوارِش/هَزوارِش )
...
[مشاهده متن کامل]

پَروار/پَروال ( پَر ( پیشوند/واردَن ( کارواژه ) )
چنانکه در رویه های 85، 128، 138 ، 157 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ
( دیوید مک کنزی ) آمده است:

واردنواردنواردنواردن

بپرس