اسم فارسی با حرف ت

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

توران/turān/

نام سرزمینی که در ماوراءالنهر قرار داشت، ( در پهلوی، turān )، ( تور = پسر فریدون، ان ( پسوند نسبت ) ...


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
تینا/tinā/

گل سرخ، ناز و کرشمه، ( در عربی ) طین، به لفظ زند و پا زند گل سرخ است، گِل، هم ریشه با


دختر

فارسی، آرامی
تهمینه/tahmine/

نیرومند، دلیر، نام دختر شاه سمنگان همسر رستم پهلوان شاهنامه و مادر سهراب، [مرکب از «تهم» به معنی نی ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
تارا/tārā/

ستاره، کوکب، مردمک چشم


دختر

فارسی

کهکشانی
تورج/turaj/

نام پسر فریدون پادشاه پیشدادی، ( اَعلام ) نام پسر بزرگ فریدون، همان تور که توران منسوب به اوست، چنا ...


پسر

فارسی، پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
ترانه/tarāne/

سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده می شود، آواز، ( در موسیقی ) شعری متشکل از چند بیت مقفا و هم س ...


دختر

فارسی

هنری
تانیا/tāniyā/

توانستن، ملکه مهربان، دختر بی همتا، دختر تنها، در گویش خراسانی به معنی توانستن، تالار، تهنیا


دختر

کردی، فارسی، فرانسوی
ترمه/terme/

نوعی پارچه با نقش های بته جقه یا اسلیمی، نوعی پارچه ( قیمتی ) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقش های ...


دختر

فارسی
تی ارا/tiyārā/

زیبا، آراینده ی چشم، در گویش لری « تی» به معنی چشم و «آرا» در فارسی به معنی آراستن است، روی هم به م ...


دختر

لری، فارسی
تابنده/tābande/

تابان، درخشان، پرتو افشان، ( صفت فاعلی از تابیدن )، آنچه می تابد و نورافشانی می کند


دختر

فارسی
ترنج/tora (o) nj/

نام گیاهی ( بالنگ )، مرکّب از طرح های اسلیمی و گل و بوته ای در میان قالی و قالیچه، ( در گیاهی ) بال ...


دختر

فارسی

طبیعت
تابان/tābān/

روشن، درخشان، ریشه تاباندن، دارای نور و روشنی


دختر، پسر

فارسی
توران دخت/t.-dokht/

دختر توران، نام دختر خسرو پرویز، ( توران، دخت = دختر )، دختر تورانی، ( اَعلام ) نام دختر خسرو پرویز ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
تالین/tālin/

پایتخت و بزرگترین شهر کشور استونی، ( اَعلام ) پایتخت کشور استونی، برکناره ی جنوبی خلیج فنلاند از بن ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
تیرداد/tirdād/

زاده شده در تیر ماه، ( اَعلام ) نام سه تن از شاهان اشکانی، ) تیرداد اول: [حدود، پیش از میلاد] که به ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تندیس/tandis/

مجسمه، تصویر، به مجاز زیباروی، ( در قدیم ) بت، تصویر برجسته، تمثال، ( به مجاز ) زیباروی


دختر

فارسی
تالیا/tāliyā/

تلاوت کننده قران، ( اسم فاعل مؤنث از مصدر تلاوت ) قرائت کننده ی قرآن، ( عربی ـ فارسی ) ( تالی + الف ...


دختر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
تیاناز/tiyā nāz/

زیباروی عزیز و گرامی چون چشم، ( تیا = چشم، ناز = زیبا و قشنگ )، چشم زیبا و قشنگ


دختر

لری، فارسی
تهمتن/tah (a) m tan/

دارنده تن نیرومند، لقب رستم پهلوان شاهنامه، ( در قدیم ) تنومند، قوی جثه، نیرومند، ( اَعلام ) ( در ش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
توتیا/tutiyā/

سنگ سرمه، بلوط دریایی، از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می کند، نوعی ماده شیمایی که به عنوان ...


دختر

فارسی، هندی
تهمورث/tahmures/

پهلوان زمین، ( در اوستایی، takhmo urupa ) ( = طهمورث )، به معنی قوی جثه و نیرومند، ( اَعلام ) ( در ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
توانا/tavānā/

نیرومند، قادر، مقتدر، دارای قدرت انجام کار، پر قدرت، قادر در مقابلِ ناتوان


پسر

فارسی
تیوا/tivā/

ناز و کرشمه


دختر

فارسی
تیبا/tibā/

عشوه، فریب، فریب و بازی، بازیگوشی


دختر

فارسی
تیوان/tivān/

توانا، توانمند، ( تیو = طاقت و توانایی، ان ( نسبت ) ) به معنی توانا


پسر

فارسی
تابان چهر/t.-čehr/

آن که چهره ای روشن و درخشان دارد، روشن رخ، روشن چهره، ( به مجاز ) زیبا رو


دختر

فارسی
تابان دخت/t.-dokht/

( به مجاز ) دختری که زیباروی است و چهره ی او روشن و تابناک است، مرکب از تابان ( درخشان ) + دخت ( دخ ...


دختر

فارسی
تابان رخ

تابان چهر


دختر

فارسی
تابان گل/taban-gol/

گل درخشان و زیبا، مرکب از تابان ( درخشان ) + گل


دختر

فارسی

گل
تابان مهر/t.-mehr/

ترکیب دو اسم تابان و مهر ( روشن و خورشید )، خورشید تابان، خورشید درخشان


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
تاتیانا/tatyana/

نام نوعی پرنده، تاتینا، پرنده شکاری


دختر

فارسی

پرنده
تاج آفرین

آفریننده تاج، به وجود آورنده تاج


دختر

فارسی
تاج بانو

ملکه، شاهزاده خانم


دختر

فارسی
تاج بی بی

ملکه، شاهزاده خانم


دختر

فارسی، ترکی
تاج دخت

تاج ( کلاه پادشاهی، افسر ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
تاج مهر

آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، بسیار زیبا


دختر

فارسی
تاچارا/tachara/

فرشته خانه


دختر

فارسی
تارادخت/tārā doxt/

دختر ستاره، دختر چون ستاره، ( به مجاز ) دختر زیبا، صاحب حسن و کمال، ( تارا، دخت = دختر )، مرکب از ت ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
تارادیس/taradis/

مانند ستاره


دختر

فارسی
تارامهر/tātrā mehr/

ترکیب دو اسم تارا و مهر ( ستاره و خورشید )، ( تارا = ستاره، مهر = خورشید )، ستاره ی خورشید، ( به مج ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
تارمیتا/tarmita/

بنیان، اساس


دختر

فارسی، آشوری
تامیما/tamima/

منزه، پاک


دختر

فارسی، آشوری
تاک آفرین

مرکب از تاک ( درخت انگور ) + آفرین ( آفریننده )


دختر

فارسی
تاکدخت/tak dokht/

مرکب از تاک ( درخت انگور )، دخت ( دختر )، مرکب از تاک ( درخت انگور ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
تتسگل

نام میوه ای در استان خراسان، نام دختر اخوان ثالث شاعر نامدار معاصر


دختر

فارسی
تحفه گل

تحفه ( عربی ) + گل ( فارسی ) گل ارزشمند


دختر

فارسی، عربی
ترگل/targol/

گل تازه و شاداب


دختر

فارسی

گل
تناز/tanaz/

نام مادر لهراسب پادشاه کیانی و دختر آرش


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
تنی نار

در گویش مازندران شکوفه انار


دختر

فارسی
تهمان/tah(a)mān/

نیرومندان، پهلوان ها، قدرتمند، پهلوانان، نیرومندها


پسر

فارسی
تهمین دخت/t.-dokht/

دختر پهلوان، دختری که قادر و توانا باشد


دختر

فارسی
توان دخت/tavān dokht/

ترکیب دو اسم توان و دخت ( نیرو و دختر )، ( توان، دخت = دختر )، دختری که نیرومند و توانا باشد


دختر

فارسی
توحیدا/to(w)hidā/

توحید، الف اسم ساز ) منسوب به توحید، ← توحید، و


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
تک آفرین

مرکب از تک ( یگانه یا بی نظیر ) + آفرین ( آفریننده )


پسر

فارسی
تک بانو

بانوی یگانه


دختر

فارسی
تی تی سا

تیتی ( شکوفه ) + سا ( مانند )، مانند شکوفه، کنایه از زیبایی و طراوت


دختر

گیلکی، فارسی
تی تی گل

گیلکی مرکب از تی تی ( شکوفه ) + گل


دختر

گیلکی، فارسی
تی تی نار

گیلکی شکوفه انار


دختر

گیلکی، فارسی
تیارام/tiaram/

چشم آرام


دختر

لری، فارسی
تیاما/tiama/

ماه چشمان


دختر

لری، فارسی
تیامهر/tiya-mehr/

دختری که چشمانی با محبت دارد


دختر

لری، فارسی
تیدآ/tida/

تیدا، دختر خورشید، زاییده خورشید، دهتر زیبارو، مرکب از تی به معنای خورشید و دا به معنای زاییده


دختر

فارسی
تیساگل/tisā gol/

گل خالص، گل ناب، [تیسا ( در طبری ) خالی، گل] ( به مجاز ) گلِ خالص، [تیسا ( در طبری ) خالی + گل] ( ب ...


دختر

مازندرانی، فارسی

طبیعت، گل
تیساناز/tisa-naz/

مرکب از تیسا ( خالص )، ناز ( زیبا )، در گویش مازندران مرکب از تیسا ( خالص ) + ناز ( زیبا )


دختر

فارسی
تیفانی/tifani/

رنگی آبی شبیه به فیروزه ای


پسر

فارسی
تیوانا/tivānā/

تیوان، توانا، الف نسبت ساز )، منسوب تیوان، ← تیوان


دختر

فارسی
تابا/tābā/

تابنده، درخشان، طاقت، پیچ و تاب زلف، فروغ و روشنایی، فروغ، تابان


دختر، پسر

فارسی
تابال/tabal/

نام فرمانداری ایرانی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تاج بخش

بخشنده تاج پادشاهی، رساننده کسی به پادشاهی، از القاب رستم پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی
تاج خاتون

ملکه، شاهزاده خانم


دختر

فارسی
تاج گل

آن که چون تاجی در رأس گلها است، زیبا


دختر

فارسی
تاج ماه

آن که چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا


دختر

فارسی
تاجیه/tajiye/

منسوب به تاج


دختر

فارسی، عربی
تباک/tabak/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تخواره/takhvare/

نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام پدر خزانه دار خسرو پرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ترنگ/torang/

تورنگ، تذرو، قرقاول، ( = تورنگ، قرقاول ) پرندهای از خانوادهی ماکیان با سری که کاکل گوشتی دارد، دم د ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
تهم

قوی، نیرومند


پسر

فارسی
تهماسب/tahmāsb/

آخرین پادشاه سلسله داستانی پیشدادی، دارنده اسب فربه یا دارای اسب زورمند، ( = طهماسب )، ← طهماسب، ( ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تهمورس/tahmures/

تهمورث، ( = تهمورث )، ← تهمورث، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی، ملقب به ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تهمین/tahmin/

پهلوان، شجاع، از القاب رستم پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی
تورک/turak/

نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان


پسر

فارسی
توری

گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد


دختر

فارسی
توس/tus/

درختی بزرگ و جنگلی، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دوره ی کیقباد، غان، کیکاووس و کیخسرو، سرد ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت
توسکا/tuskā/

نام نوعی درخت که در مناطق مرطوب می روید، ( مازندرانی ) ( = توسا ) درختی بلند و جنگلی، توسه، توسا، د ...


دختر

فارسی

طبیعت
توهان/tohan/

ناآرامی، خشم، طوفان


پسر

فارسی
توکان/tukān/

آن که چون چشم عزیز است، نام یکی از صورت های فلکی، [در گویش لری توک = چشم، عین که با ( ان ) نسبت آمد ...


پسر

لری، فارسی

کهکشانی
تک تا/taktā/

یگانه، بی همتا، یکتا


دختر، پسر

فارسی
تیرا/tirā/

نام فرشته ای است که بر ستوران موکل است و تدبیر و مصالحی در روزهای تیر به او تعلق دارد


دختر

فارسی
تیسا/tisā/

تنها، ( به مجاز ) یکتا و یگانه، ( طبری )، خالی، واحد، در گویش مازندران خالص


دختر

مازندرانی، فارسی
تیماس/timas/

جنگل، بیشه


پسر

فارسی
تیناب/tinab/

آنچه در خواب دیده می شود، رؤیا


دختر

فارسی
تیهو/teyhu , tihu/

پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
تلاطم/talātom/

آشفتگی


دختر

فارسی
تلین/tellin/

نام نوعی درخت افرا


دختر

فارسی
تیربد/tirbod/

فرمانده ی یک ستون کوچک تیر انداز


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تیسان/tisan/

نام دو ستاره است


دختر

فارسی

کهکشانی
تیلکو/tilko/

بچه کوه


پسر

فارسی
تنوتاس/tanotas/

صاحب علم و عمل را گویند


پسر

فارسی
تابش/tābeš/

تابیدن، درخشش، روشنایی و گرمی آفتاب یا آتش، فروغ، پرتو، ( اسم مصدر از تابیدن )، عمل تابیدن، شعاع ها ...


پسر

فارسی
تابناک/tābnāk/

دارای فروغ و پرتو، تابان، درخشان، جذاب، ( مجاز ) خوب و ارزشمند، جذاب و شاخص، روشن و درخشنده، ( به م ...


دختر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی