اسم فارسی - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

زیور/zivar/

زینت، آرایش، پیرایه، ( سغدی ) آنچه با آن چیزی یا کسی را آرایش کنند


دختر

فارسی
اسرا/esrā/

در شب سیر کردن، معراج پیامبر اسلام ( ص )، نام هفدهمین سوره قرآن مجید، به شب راه رفتن، ( اَعلام ) نا ...


دختر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
آریا/āriyā/

آزاده، نجیب، ( اَعلام ) ) شعبه ای از نژاد سفید که از روزگاران بسیار قدیم در ایران، هند و اروپا ماند ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کوروش/kuroš/

نام بنیان گذار سلسلۀ هخامنشی، خورشید، به نقل از« یوستی» [از مستشرقین] کوروش از کلمه ی «کورو» به معن ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فیروزه/firuze/

پیروزه، نوعی کانی قیمتی حاوی مس و فسفر، دارای رنگ آبی یا سبز، دارای رنگ آبی یا سبز که در جواهر سازی ...


دختر

عربی، فارسی

طبیعت
پویا/puyā/

پوینده، آن که در جهت پیشرفت حرکت می کند، جوینده، ویژگی آن که حرکت می کند و دارای استعداد یا توان دگ ...


پسر

فارسی
فرامرز/farāmarz/

آمرزنده دشمن، از پیش آمرزیده، آمرزنده ( دشمن )، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) پسر رستم، که پس از کشته ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سوسن/susan/

نام نوعی گل زیبا، ( گیاهی ) گیاهی پیاز دار و تک لپه ای، با برگ های باریک و دراز که انواع وحشی و پرو ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
شکوفه/šo (e) kufe/

جوانه گل، غنچه، ( در گیاهی ) هریک از گل های درختان میوه که معمولاً در فصل بهار می شکفند، گل درخشان ...


دختر

فارسی

طبیعت
نوید/na (o) vid/

خبر خوش، مژده، وعده نیک، وعده ی نیک و خوش، سخن امیدوار کننده، ( در قدیم ) وعده ی دعوت به مهمانی، مق ...


پسر

فارسی
سودابه/sudābe/

دارنده ی آب روشنی بخش، ( = سوداوه )، ( در پهلوی ) به معنی دارنده ی آب روشنی بخش، ( اَعلام ) ( در شا ...


دختر

فارسی، پهلوی

تاریخی و کهن
اشکان/aškān/

منسوب به اشک، نام مؤسس سلسله اشکانیان، ( اشک، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به اشک که بانی و مؤسس خاند ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فرشید/faršid/

فرشیدورد، شکوه و روشنایی، شکوه خورشید، شکوه درخشان، ( مخفف فرشیدورد )، به علاوه شکوه و روشنایی، دار ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، کهکشانی
بلقیس/belqis/

نام ملکه سرزمین سبا که در قدرت و زیبایی مشهور بود و سرانجام با سلیمان پیامبر ازدواج کرد، ( اَعلام ) ...


دختر

عبری، فارسی

مذهبی و قرآنی
بهناز/beh nāz/

عشوه گر، خوش ناز و ادا، ملوس، مرکب از به ( زیباتر، خوبتر ) + ناز ( کرشمه، غمزه )


دختر

فارسی
نسترن/nastaran/

نام نوعی گل زیبا، ( در گیاهی ) گلی شبیه رز ولی کم پَرتر و کوچک تر از آن به رنگ های صورتی، سفید یا ز ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
پرهام/parhām/

صورت فارسی اسم ابراهیم، فرشته خوبی، ( صورت فارسی برهام، ابراهیم )، طبیعت/ الهه تقدیر کننده طبیعت، ب ...


پسر

فارسی
خورشید/xoršid/

ستاره مرکزی منظومه شمسی، آفتابِ درخشان، ( به مجاز ) زیبارو، ( در نجوم ) کره ی سوزان، جرم مرکزی منظو ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
شیدا/šeydā/

آشفته، شیفته، دیوانه، عاشق، دلداده، ( در قدیم ) آشفته و پریشان، ( در عرفان ) شدت غلیان عشق و عاشقی ...


دختر

فارسی، آرامی
آوا/āvā/

آواز، شهرت، عقیده، بانگ، صوت، رأی، صدایی که به آواز خوانده می شود یا از آلات موسیقی به گوش می رسد، ...


دختر

فارسی
نیایش/niyāyeš/

عبادت، پرستش، دعا، ستایش، دعا همراه با تضرع و زاری به درگاه خداوند، پرستش و احترام به کسی، دعا به د ...


دختر

فارسی
یلدا/yaldā/

میلاد، طولانی ترین شب سال، شب اول ماه دی، چله بزرگ زمستان که تقریبا با ولادت حضرت مسیح ( ع ) همزمان ...


دختر

فارسی، سریانی

طبیعت
کامران/kāmrān/

کامیاب، نیک بخت، خوش گذران، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آن که در هر کاری موفق است، موفق، خجسته، مبارک، ...


پسر

فارسی
کیانا/ki (e) yānā/

طبیعت، هریک از عناصر چهارگانه، ( سریانی، kyānā )، جوهر، ( در اصطلاح فلاسفه ) طبایع، ( کیان + ا ( پس ...


دختر

فارسی، سریانی

طبیعت
الینا/elinā/

نیکویی و نعمت برای ما، ( الی= نیکویی، نعمت، نا = ضمیر اول شخص جمع در عربی ) نیکویی و نعمت برای ما، ...


دختر

عربی، فارسی
شمسی/šamsi/

منسوب به شمس، خورشیدی، ( به مجاز ) سرخ رنگ، دارای شمس ( خورشید )، ( عربی ـ فارسی ) ( منسوب به شمس ) ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
سوگند/so (w) gand/

قسم، اقرار، اعتراف، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن


دختر

فارسی
یاسمین/yāsamin/

نام گلی خوشبو، یاسمن، ( = یاسمن )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
هما/homā/

نام پرنده ای افسانه ای که او را به عنوان مرغ سعادت می شناسند، فرخنده، پرنده ای با جثه ای نسبتاً درش ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
گل ناز/gol nāz/

کسی که چون گل لطیف باشد، نوعی گل، دارای ناز و عشوه ای چون گل


دختر

فارسی

طبیعت، گل
مهلا/mahlā/

آهسته و آرام، ( اسم صوت ) آهسته، بی شتاب، ( عربی ) ( اسم صوت ) آهسته ! بی شتاب !، دوستانه


دختر

عربی، فارسی
مهدیس/mahdis/

مانند ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه = ماه، دیس = ( پسوند شباهت ) )، ( مَه = ماه + دیس = ( پسوند شب ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
سیاوش/siyāvo (a) š/

دارنده اسب نر سیاه، پسر کیکاووس، دارنده ی اسب نر سیاه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ایرانی، پس ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سیروس/sirus/

کوروش، نام نوعی ابر، ( اَعلام ) از زمره ی نام های کهن ایرانی، ابرِ سیروس، ( تلفظ فرانسوی کوروش )، ب ...


پسر

فارسی، فرانسوی

تاریخی و کهن، طبیعت
محمد پارسا/m.-pārsā/

ترکیب دو اسم محمد و پارسا ( ستوده و باتقوا )، از نام های مرکب، محمّد و پارسا، مرکب از محمد به معنای ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
آرتین/ārtin/

پاک و مقدس، عاقل و زیرک، از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی، هفتمین پادشاه ماد، منسوب ب ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شبنم/šabnam/

ژاله، نام نوعی اعلای پارچه ململ، ( در علوم زمین ) رطوبت هوا که مخصوصاً هنگام شب، در مجاورت اجسام سر ...


دختر

فارسی

طبیعت
بی تا/bitā/

یکتا، بی مانند، بی همتا، ‏‎ ‎بی همتا، زیبا، بی لنگه، بی نظیر


دختر

فارسی
عرشیا/aršiyā/

ملکوتی، آسمانی، منسوب به عرش، [عرش، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت یا اسم ساز ) ]، عرش، ( عربی ـ ...


پسر

فارسی، عربی

طبیعت
شهریار/šahr (i) yār/

فرمانروای شهر یا کشور، پادشاه، حاکم، شاه، فرمانروا، ( اَعلام ) ) پسر خسرو پرویز از شیرین و پدر یزدگ ...


پسر

فارسی
کیوان/keyvān/

زحل، پادشاه گیتی، محافظ و نگهبان شاه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آسمان، به علاوه ( در قدیم ) ( به مجاز ...


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهشید/mah šid/

روشنایی و فروغ ماه، ماهشید، پرتو ماه، ( = ماه شید )، ماهتاب، + ماه شید، ماه روشن و درخشان


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
شاهین/šāhin/

نام نوعی پرنده شکاری، منسوب به شاه، نوعی پرنده ی شکاری از خانواده ی باز، ( در قدیم ) ( درگاه شماری ...


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی، هنری
زری/zari/

منسوب به زر، طلایی، پارچه یا لباسی که در آن نخ های طلایی به کار رفته، پارچه یا لباسی که در آن نخ ها ...


دختر

فارسی
فرنگیس/farangis/

دارای گیسوان پرندین و نرم و فراوان، نام دختر افراسیاب و همسر سیاوش، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فردین/fardin/

نگهبان پارسایی و پاکی در آیین زرتشت، فروردین، فرودین، فرودین فروردین، یگانه، تنها، همچنین مخفف فرور ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پرستو/parasto/

نام نوعی پرنده، ( در پهلوی، parastuk ) پرنده ای با جثه ای کمی بزرگتر از گنجشک و سیاه و سفید، چلچله، ...


دختر

فارسی

پرنده
شادی/šādi/

جشن، خوشحالی، سرور، وضع و حالت شاد، شاد بودن، ( در عرفان ) بسطی که پس از قبض برای سالک حاصل می شود، ...


دختر

فارسی
مهرانگیز/mehr angiz/

به وجود آورنده دوستی و مهر، برانگیزاننده ی محبت و دوستی، انگیزنده ی شوق و مهر، برانگیزاننده محبت و ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سپهر/sepehr/

آسمان، فلک، اقبال، نام نوایی در موسیقی، ( به مجاز ) روزگار، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه ...


پسر

فارسی

کهکشانی
مهیار/mah yār/

ماهیار، نام پهلوان ایرانی، ( اَعلام ) ) پیرمردی مهمان نواز در روزگار بهرام گور، ) پهلوان ایرانی که ...


پسر

فارسی
رستم/rostam/

نیرومند، پهلوان، بلند بالا، کشیده بالا، بزرگ تن، قوی اندام، ( در فارسی باستان، گاتها و دیگر بخش های ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سیمین/simin/

ساخته شده از نقره، نقره ای رنگ، سفید و درخشان، ( به مجاز ) زیبا، ( سیم = نقره، ین ( پسوند نسبت ) )، ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
جهانگیر/jahāngir/

فاتح جهان، جهان گشا، بسیار مشهور در همه ی جهان، فراگیرنده ی عالم، ( اَعلام ) ) چهارمین امپراتور گور ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تینا/tinā/

گل سرخ، ناز و کرشمه، ( در عربی ) طین، به لفظ زند و پا زند گل سرخ است، گِل، هم ریشه با


دختر

فارسی، آرامی
سیامک/siyāmak/

دارای موی سیاه، سیاه موی، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) پسر کیومرث شاه پیشدادی که به دست دیوان کشته ش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شهاب/ša (e) hāb/

پاره ای از آتش، افروزه، ستاره دنباله دار، سنگ های آسمانی که در اثر برخورد با زمین میسوزند، ( در نجو ...


پسر، دختر

فارسی، عربی

کهکشانی
ژیلا/žilā/

شبنم صبحگاهی، تگرگ، ( اعلام ) نام رودی در اتازونی که در توو و مکزیک و آریزونا جریان دارد و به رود ک ...


دختر

فارسی

طبیعت
آراد/ārād/

آرای، آراینده، بخشنده، سپید دست، جوان مرد، آراسته، نگاریده، ( اَعلام ) ( در آیین زرتشتی ) نام فرشته ...


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی
پرنیا/parniyā/

نوعی دیبای منقش، حریر، پرده نقاشی، تابلو، نوعی انگور، پرنیان، ( = پرنیان )، فرنیا


دختر

فارسی

طبیعت
یزدان/yazdān/

خداوند، ایزد، ( در ادیان ) در مذاهب ثنوی، خدای خیر و نیکی، ایزد مقابلِ اهریمن، [یزدان در اصل جمع یز ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
فرناز/far nāz/

دارای ناز، زیبا و شکوهمند، [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید آورد، زیبایی و برازندگ ...


دختر

فارسی
مونا/munā/

آرزوها، امیدها، منی، صاحب دساتیر کلمه ی «مانا»، که نام خدای عز و جل است به « مونا» تصحیح کـرده و آو ...


دختر

فارسی، عربی، پهلوی، یونانی

تاریخی و کهن
سرور/sarvar/

بزرگ، رئیس، پیشوا، شادمانی، طرب، خوشحالی، آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگران سِمَت بزرگ ...


دختر، پسر

فارسی، عربی
یکتا/yektā/

یگانه، بی نظیر، بی همتا، تنها، صمیمی، یک رنگ، بی ریا، فرد، منفرد، ( در قدیم ) ( به مجاز ) جدا، بی ن ...


دختر، پسر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن، هنری
فیروز/firuz/

پیروز، برنده، غالب، فاتح، ( اَعلام ) [قرن اول هجری] از ایرانیان یمن، والی صنعا در زمان معاویه، که ن ...


پسر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
بیژن/bižan/

شجاع، جنگجو، پسر گیو، نام پهلوان ایرانی، پسر گیو و نواده ی گودرز و رستم، که داستان دلاوری های او در ...


پسر

فارسی، پهلوی

تاریخی و کهن
سامیار/sāmyār/

ثروتمند، یاور آتش، محافظ آتش، ( سام = سبیکه ی زر و سیم، یار ( پسوند دارندگی ) ) ( به مجاز ) ثروتمند ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اختر/axtar/

ستاره، بخت، پرچم، نام نوعی گیاه گلدار، ( در نجوم ) جرم فلکی، کوکب، نجم، ( در گیاهی ) نام گل و گیاهی ...


دختر

فارسی

گل، کهکشانی
اسفندیار/esfand yār/

آفریده خرد پاک، اسپندیار، ( اوستایی )، مقدس آفریده یا آفریده ی ( خرد ) پاک، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
مهوش/mahvaš/

مانند ماه، زیبارو، ماهوش، ( = ماه وش )، به علاوه ( در قدیم ) ( شاعرانه ) مانند ماه و ( به مجاز ) زی ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پریناز/p.-nāz/

دارای ناز و کرشمه چون پری، نازدار، آن که چون پری ناز و کرشمه دارد، کنایه از زیبا و خوش کرشمه و ناز، ...


دختر

فارسی
مروارید/morvārid/

جواهری گران بها که در صدف تولید می شود، نوعی گل، ( در مواد ) توده ی سخت، گِرد، کوچک و درخشان به رنگ ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
کسرا/kasrā/

خسرو، عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی، کسری، معرب از فارسی، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد


پسر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
سالار/sālār/

سردار سپاه، فرمانده لشکر، بزرگ، حاکم، شاه، رهبر، والی، قائد، ( در گفتگو ) دارای صفات ممتاز و برجسته ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
نازی/nāzi/

منسوب به ناز، نازدار، آن که بسیار ناز کند، پرناز، ( ناز، ی ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبا


دختر

فارسی
فروغ/foruq/

روشنی، تابش، نور، پرتو، شعله ی آتش، ( به مجاز ) رونق، روشنی ای که از آتش، خورشید و دیگر منابع نوران ...


دختر

فارسی، عربی
روح انگیز/ruh angiz/

شادی آور، روح بخش، دل انگیز، مفرح، روح افزا، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) دل انگیز


دختر

فارسی، عربی
سونیا/suniyā/

نورِ نیاکان، خرد و عقل، ( سو = نور، نیا )، ( ترکی، فارسی ) ( سو = نور + نیا ) نورِ نیاکان، دختر نور ...


دختر

ترکی، فارسی، یونانی، عربی
درسا/dorsā/

مانند مروارید، ( به مجاز ) گران قیمت و ارزشمند، ( در= مروارید، لؤلؤ، سا ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ...


دختر

فارسی، عربی
مژده/možde/

خبر خوش و شادی بخش، بشارت، مژدگانی، نوید


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ساسان/sāsān/

کسی که از مال و منال دنیا میگذرد، زاهد، پسر بهمن و نوه ی اسفندیار، جدّ اردشیر بابکان، سرپرست آتشکده ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
نوروز/no (w) ruz/

( به مجاز ) بهار، روز نو، نام یکی از نواهای موسیقی، بزرگترین جشن ملی اقوام ایرانی که از نخستین لحظا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت
پژمان/pežmān/

غمگین، دل تنگ، نا امید، افسرده، پشیمان، متنفر، متوحش، ( اَعلام ) پژمان [حسین پژمان بختیاری] ادیب و ...


پسر

فارسی
مانی/māni/

اندیشمند، نام بنیانگذار آیین مانوی، مانی ( در لغت ) به معنی «اندیشمند» است، ( اَعلام ) [، میلادی] ب ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آنیتا/ānitā/

آراستگی، مهربانی، خوشرویی، پاک، بی گناه، آناهیتا، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوس ...


دختر

فارسی، اوستایی
جهان/jahān/

کیهان، عالم، گیتی، دنیا، ( به مجاز ) فرهنگ، نمادی برای بزرگی و عظمت، مردم دنیا و زندگی، ) حیطه، به ...


دختر، پسر

فارسی

کهکشانی
فروزان/foruzān/

فروزنده، شعله ور، مشتعل، روشن، تابناک، درخشنده، آنچه بر اثر سوختن روشنایی دهد


دختر

فارسی
بردیا/bardiyā/

نام دومین پسر کوروش پادشاه هخامنشی و برادر کمبوجیه، ( در یونانی، smeydis )، ( در اوستایی ) به معنای ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آروین/ārvin/

تجربه، امتحان و آزمایش، امتحان و آزمایش و تجربه، آزموده و آزمایش شده، آزمایش امتحان آزمون


پسر

فارسی
ماهرخ/māh rox/

ماه چهر، ماهرو، زیبارو، ( = ماه چهر )


دختر

فارسی
ویدا/vidā/

پیدا، هویدا، ظاهر، آشکار، یابنده، جوینده، پیدا و هویدا و ظاهر


دختر

فارسی
سروش/soruš/

فرشته ی پیام آور، فرشته، پیامی که از عالم غیب برسد، الهام، ( به مجاز ) پیام آور، ( در قدیم ) جبرائی ...


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آیسان/āysān/

مثل ماه، همانند ماه، مهسا، زیبارو، ( آی = ماه، سان ( پسوند شباهت ) )، ( ترکی ـ فارسی ) ( آی = ماه + ...


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
نوشین/nušin/

شیرین، خوشایند، دلپذیر ( خواب )، شایسته ی بوسیدن، دلنشین، مطبوع، ملایم ( باد، نسیم )، گوارا، خوش گو ...


دختر

فارسی
فردوس/ferdos/

بهشت، نام چند جا و مکان، شهرستانی در جنوب غربی استان خراسان رضوی، ( در عربی فردَوس ) ( معرب از فارس ...


دختر

عربی، فارسی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
المیرا/elmirā/

فدایی ایل، ( ال = ایل، میرا ) ( به مجاز ) فدائی ایل، ( ترکی ـ فارسی ) ( ال = ایل + میرا ) ( به مجاز ...


دختر

ترکی، فارسی
آزیتا/āzitā/

آزاده و رها، شاهزاده ای در زمان هخامنشی، سوزن کاری کردن، نقش زدن با قلم بر روی اشیا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مهرسا/mehr sā/

شبیه به مهر، مهربان و با محبت، زیبارو مانند خورشید، ( مهر = خورشید، سا ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشی ...


دختر

فارسی

کهکشانی
آرشیا/aršiyā/

تخت و اورنگ پادشاهان، ( در زند و پازند ) تخت و اورنگ شاهان، گاه، تخت


پسر

فارسی

تاریخی و کهن



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی